نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
حضرت زهرا (سلام الله علیها) : همانا سعادتمند کامل و حقیقی کسی است که امام علی(علیه السلام) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد[*]

محبّت و دوست داشتن، در فرهنگ اسلامى، جایگاهی ارزشمند و ارجمندی دارد . تا جائی که محبت و دوست داشتن را دین  تعبير  نموده اند که در روایات معصومین علیهم السلام داریم «هل الدينُ إلّا الحُبّ؟ آيا دين، جز محبّت است؟»[1]
در قرآن نیز می بینیم خداوند منزّه، در سوره شورا  كه موضوع محورى و بنيادين آموزه‏ هاى آن، وحى و ابعاد رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله) است به پيامبر خدا دستور می دهد كه به مردمان بگويد: قُل لَّآ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى.[2] بگو: بر اين رسالت، مزدى، جز دوست داشتن خويشاوندان، از شما نمی خواهم.

در آيه ديگر آمده است: قُلْ مَآ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَآءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَى‏ رَبِّهِ سَبِيلاً.[3] بگو: بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمی كنم، جز اين كه هر كس بخواهد، راهى به سوى پروردگارش [در پيش] گيرد.
از گذاشتن این دو آیه در کنار هم و آیات دیگر با این مضمون از جمله آیات سوره های شعرا، آيه ۱۰۹ ؛  سبأ، آيه ۴۷ ؛ انعام، آيه ۹۰. واضح است که راه رسیدن به پرورگار چیزی نیست جز دوست داشتن و محبت امیرالمومنین و اهل البیت(علیهم السلام) در مورد برکات محبت و دوست داشتن مولی امیرالمومنین علیه السلام، احادیث در کتب شیعه و اهل سنت از تواتر گذشته که به ذکر چند مورد از آنها اکتفا می نمائیم

پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: هر كس على را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر كس مرا دوست بدارد، خداوند را دوست داشته است؛ و هر كس با على دشمنى ورزد، با من دشمنى ورزيده و هر كس با من دشمنى ورزد، با خداوند دشمنى ورزيده است. [4]
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: هر كس على را دوست بدارد، خدا را دوست داشته و هر كس على را دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است.[5]
سلمان فارسی(علیه السلام) می فرمود: على را هميشه دوست داشته‏ ام؛ چرا كه ديدم پيامبر خدا بر ران او مى‏ زد و مى‏ گفت: «دوستدار تو دوستدار من است و دوستدار من دوستدار خدا؛ و دشمن تو دشمن من است و دشمن من، دشمن خداى والا».[6]
پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله): در روز بدر، هنگامى كه جنگْ پايان يافته بود، نشسته بودم كه جبرئيل بر من فرود آمد و گفت: «اى محمّد! خداوند خجسته والا بر تو سلام مى‏ فرستد و به تو مى‏ گويد: به ذاتم سوگند كه محبّت على را در دل كسى قرار نمى‏ دهم، مگر آن كه وى را دوست داشته باشم. كسى را كه دوست مى‏ دارم، محبّت على را در دلش جاى مى‏ دهم و كسى را كه دشمن مى‏ دارم، كينه و دشمنى على را در او مى‏ نهم». [7]

پی نوشت:
[*]. امالی (صدوق) ص۱۸۲
[1]. الكافی ،ثقة الاسلام كلینی ج ۲ ص ۱۲۵
[2]. شورا، آيه 23.
[3]. فرقان، آيه 57.
[4]. المعجم الكبير: 23/380/901، ذخائر العقبى: 122، تاريخ دمشق: 42/271/8801.
[5]. الفضائل، ابن شادان: 114.
[6]. الأمالى، طوسى: 133/213، بشارة المصطفى: 74 و 126، تاريخ دمشق: 42/269/8798.
[7]. شرح الأخبار: 1/222/207، الفضائل، ابن شادان: 124، بحار الأنوار: 40/46/83.


مطالعه بیشتر در :

مهرورزى به امام علی علیه السلام

------------------------

منبع: ضیاءالصالحین



:: بازدید از این مطلب : 23
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
اولین نشانه ای که باید توجه را جلب کند عدم رضایت فرد از پیکر خود و احساس ناقص بودن آن است. بدن با حرکات و سکنات خود، با سایر موجودات و یا جهان ارتباط برقرار می کند. خاطرات شخصی به خودی خود اهمیتی، یا ارزش تعینن کننده ای ندارند...

اولین نشانه ای که باید توجه را جلب کند عدم رضایت فرد از پیکر خود و احساس ناقص بودن آن است. بدن با حرکات و سکنات خود، با سایر موجودات و یا جهان ارتباط برقرار می کند. خاطرات شخصی به خودی خود اهمیتی، یا ارزش تعینن کننده ای ندارند...

همجنس گرایی از دیدگاه جامعه شناسی

جنسیت بیمارانه

هر نوع بیماری روانی، خواه ناشی از دلایل «جسمی- روحی» باشد و یا به طور جداگانه از عوارض عصبی یا روانی ناشی شود، مسائل جنسی متعددی را مطرح می کند.
خصوصیت برجسته ی انحرافات جنسی عبارت است از ابرام مطلق فرد منحرف در دنبال کردن شیوه ی معینی برای تحصیل ارضای جنسی که از نقطه نظر پزشکی ، بیمارانه و نابهنجار است. تعریف این نابهنجاری دو وجه دارد: اول، خصلت کودکانه ی ارضاء حاصله: شیوه ی مورد استفاده در این وجه ناشی از توقف فرد در یکی از مراحل کودکانه ی رشد جنسی است. دوم، تکرار سماجت آمیز اعمال منحرفانه ای که به صورت امر بزرگ زندگی فرد در می آید. این نوع افراد را به غلط عقده ای های جنسی توصیف کرده اند: در واقع کسی که باید منحرف به حساب آورده شود در جستجوی ارضایی است که نباید در پی آن بوده باشد، یا نباید دیگر به دنبال آن برود، در حالی که « عقده ای» خود را مجبور به اعمالی می بیند که از آن ها بیزار است و از این که خود را از روی ناچاری در معرض آن اعمال قرار می دهد رنج می برد.

هم جنس گرایی

هم جنس گرایی از نظر بعضی ها یکی از عادی ترین شیوه های جنیست است، عده ای دیگر آن را گناهی نفرت انگیز می دانند، و بالاخره باز هم از نظر عده ای دیگر گرایشی است که همه ی افراد به طرزی کم و بیش فعالانه و کم و بیش آگاهانه آن را در دوران ما قبل شباب « می گذرانند» ولی در کسانی که صفت هم جنس گرا در موردشان اطلاق است این گرایش به طور نابهنجار مداومت پیدا می کند و به صورت رفتار جنسی آن ها در سن بلوغ در می آید.
1-نظریه ای که هم جنس گرایی را تبیین جنسیت بهنجار می داند

احتجاج های تاریخی:

سابقه ی هم جنس بازی به قدمت جهان است. حتی افلاطون هم فصول هیجان آمیزی را در آثارش وقف آن کرده است. تاریخ و اساطیر یونان باستان پر از نمونه هایی است که طبق آن ها هم جنس بازی در موارد مختلف ظاهراً وسیله ای برای بالیدن صفات مردانه بودده است. «محبوب» و «دوستدار» به صورت رفقای میدان ها به جنگ در می آمدند و یاران یکدیگر در مبارزات سیاسی می شدند. مدارکی را که حکایت از پذیرفته بودن هم جنس بازی می کند می توان در بسیاری از تمدن های (مصری، ژاپنی) مشاهده کرد. «نورمان ها» آن را معمولاً به جرأت و شجاعت سربازی نسبت می دادند. هم جنس گرایی نقش بزرگی در رنسانس ایفا کرده است. میکل آنژ معروف ترین نمونه ای است که در این مورد می توان اسم برد. در قبایل مغرب مبادرت به استعمار شمال آفریقا کردند و اسپانیا را به تصرف در آوردند ، هم جنس بازی رواج فراوان داشته است.

احتجاجات زیست شناسی:

از آن جا که مرد و زن هر دو از روی الگوی بدنی یکسانی ساخته شده اند تنها فرقشان عدم شباهت کالبدی و فیزیولوژیکی مختصری است که روی هم رفته ناچیز است: هر یک از دو جنس اندام های جنسی طرف مقابل را به صورت بقایایی جنینی در خود حفظ می کند. حتی هورمون های زن و مرد از نظر ترکیب شیمیایی به هم نزدیکند. بنابراین، پیدا شدن تمایل به هم جنس زاییده مختصر تغییر شیمیایی هورمون ها در جهت جنس مقابل است.

احتجاجات رفتاری:

نظر به این که روان شناسان ثابت کرده اند که هر یک از ما در دوره ی قبل از شباب مرحله ای هم جنس گرایانه را طی می کند، پس نباید چندان غیر عادی به نظر رسد که بعضی افراد در همان مرحله متوقف مانده باشند یا در صورت پیدا شدن فرصت مساعد به آن مرحله باز گردند. زندگی فشرده و پر آمیزشی که در مدارس، اردوگاه ها، کشتی های زمان سابق، زندان ها و غیره بر قرار است ( یا بر قرار بوده) چنین امکاناتی را نمایان می کند.
2- نظریه ای که همجنس گرایی را گناه می داند:
این نظریه ای است متعلق به اهل فقه که در اناجیل عهد قدیم و عهد جدید و در قرآن کریم هم به چشم می خورد. همجنس بازی عملی جنسی است که خارج از ازدواج و بر خلاف طبیعت صورت می گیرد. این عمل لااقل به سه دلیل نوعی معصیت به درگاه خداوند به حساب می آید:
الف) غیرعادی بودن هدفی که برای عشق ورزیدن انتخاب می شود.
ب) پیوندی است که قابلیت تشریع ندارد.
ج) در مورد مرد، با اتلاف نطفه همراه است. پیامبران یهودی و همچنین پاپ (در مراسله با قرنطیان) صریحاً هم جنس بازی را محکوم کرده اند. محمد صلی الله علیه و آله از زبان لوط(خطاب به قومش) می گوید: « به درستی که شما به جای پرداختن به زنان میل به شهوت راندن با مردان دارید»(44)
3- برخورد پزشکی : هم جنس گرایی به عنوان انحراف در غریزه ی جنسی:
ملاحظاتی که ذیلاً ذکر می شود برای آن نیست که همجنس گرایی را معذور بدارد یا به اصطلاح مشروعیتی بدان عطا کند هر چند در مطالبی که می آید غرض این است که هم جنس بازی را به عنوان نوعی انحراف- و نه نوعی تبه کاری- توضیح دهد، معذلک آن را هم چون آفتی اجتماعی که به طرزی استثنایی پلید و زیان آور است در نظر می گیرد. رفتار هم جنس گرایانه برای آن که به درستی درک شود باید همراه با علل روانی- فیزیولوژیکی و اجتماعی تعینن کننده ی آن مورد مطالعه قرار گیرد.
پدید آمدن هم جنس گرایی عموماً دارای جنبه ی پیشرس است. این پدیده به عنوان یک بیماری به وسیله ی سلسله ی کاملی از علامات خاص خودنمایی می کند:
الف) احساس متفاوت بودن از دیگران:
اولین نشانه ای که باید توجه را جلب کند عدم رضایت فرد از پیکر خود و احساس ناقص بودن آن است. بدن با حرکات و سکنات خود، با سایر موجودات و یا جهان ارتباط برقرار می کند. خاطرات شخصی به خودی خود اهمیتی، یا ارزش تعینن کننده ای ندارند مگر از این نظر که کسی یا کسانی از اطرافیان و از مردم بر آن خاطرات وقوف داشته، آن ها را درک و ارزیابی کرده و رأی یا نظری راجع به آن ها به هم رسانده باشند. غالباً دخالت ناشیانه یا بی رحمانه ای که پدر یا مادر به صورت نهی و منع یا تنبیه اعمال می کنند تبدیل به عاملی برای خودنمایی نخستین علامات هم جنس گرایی می شود. گاهی این نوع دخالت ها به صورت عامل تداعی کننده ای چنان خاطره یا لذتی در می آید که دلپذیری بی حد آن تمام چیزهای دیگر را زایل می کند و به تثبیت انحراف منجر می گردد.
ب) آنچه در بالا گفته شد معادل است با بیان تمام اهمیتی که انزوا در سنین پایین فرد هم جنس گرا در بردارد. احساس ناخوشایند او نسبت به پیکر خودش در مقایسه با پیکرهای دیگران ( آن هایی که زیباتر و مسن ترند و لذا از جهات عضلانی و جنسی بهتر رشد کرده اند) احساس عدم امنیت به وجود می آورد و آگاهی از این حقارت نیاز به قبولاندن خود، به بخشایاندن خود، از طریق تسلیم شدن به آن «دیگری» را بر می انگیزد.
ج) فاجعه ی این هیکل ناقص، ضمیمه و ملازمی دارد:
که عبارت از علاقه ی فرد هم جنس گرا به لباس های عجیب و جلف، آراستن پیکر خود ، مواظبت از آن، بها دادن به آن و مورد توجه قرار دادن آن است. اگر تماشاگری نباشد خود فرد جای تماشاگر را می گیرد و در صدد بر می آید چهره ی خودش را تماشا کند (اسطوره ی نارسیس)(45) او در این جا به مرحله ی خودستایی [کذا = شیفتگی نسبت به خود] می رسد ( پی در پی در آینه نگاه کردن، افراط در آرایش، علاقه ی غیر عادی به لباس های شکیل و غیره). در مرحله ای که از لحاظ آسیب شناختی اهمیت بالاتری دارد پای استمناء مفرط به میان می آید که خود نوعی هم جنس گرایی خالص است این عمل در واقع یکی دیگر از شیوه های خودشیفتگی است.
به عبارت دیگر روشی است که فرد می خواهد از طریق آن به خودش ثابت کند که پیکر او از نظر وظایف الاعضایی کم و کسری ندارد. هم جنس گرایی جستجوی مستمر و دلهره آمیز «خویشتن» دیگری است که از نایل آمدن هم جنس گرا به بلوغ، یعنی روآوردن او به دیگران – به جنس مقابل- جلوگیری می کند.
د) کثرت طرف های مقابل:
سال های ما قبل شباب دوره ای است که در آن وقوع همه چیز ممکن است ، ولی برای رسیدن به بلوغ بیشتر باید به یک بخش قناعت کرد و بنابراین «صرف نظر کردن» را پذیرفت. این گفته چه در انتخاب رشته ی تحصیلی و چه در زمینه های عشقی به یک اندازه صدق می کند. «میل نکردن» برابر با محکوم کردن خود به عدم تکامل است. در عشق [بچه گانه یا بیمارانه] مصداق این حکم عبارت است از وقف کردن خود به طرف های متعدد و ماهیتاً وفادار نبودن. همه می دانیم که حتی نوجوانان معمولی [بهنجار] با چه سهولتی عشق های کوچک و لاس های کودکانه ی خود را برقرار می کنند و آن ها را به هم می زنند.کثرت انتخاب ها در واقع یکی از عوامل مهم پیوندهای هم جنس گرایانه است. این کثرت و تنوع، با توزیع و انتشار «خویشتن » های دیگر – آن هم به شیوه ای چنان فراگیر که حضورشان همه جا و در تمام لحظات احساس می شود سدی از اعتماد و اطمینان در برابر دلهره به وجود می آورد. در عین حال، دستپاچگی و فوریتی هم که از خصوصیات جدایی ناپذیر همجنس بازی است، به طوری که باید در اولین مکان قابل دسترسی: در رخت کن، در توالت، در پارک ها و غیره به انجام برسد، از همین جا سرچشمه می گیرد. البته به این ترتیب یکی دیگر از ویژگی های هم جنس بازی که اختصار و سرعت آن است و آشکارا نشان می دهد که صرفاً جنبه ی جسمانی دارد ( و هرگونه تبادل افکار و احساسات در آن به طور مشهود منتفی است) توضیح داده می شود. پیوند هم جنس گرایانه حتی هنگامی که از قوه به فعل در می آید و موجودیتش را در عرصه ای واقعاً اجتماعی برقرار می کند، جلوی این پرسه ی بی وقفه، این جستجوی تنوع دائماً تکرار شونده، این زغبت بی صبرانه به «طرف» تازه، و این بی قراری برای عمل سریع را نمی گیرد. چنین پیوندی کمتر از پیوند جنسی سالم و متعارف بر اثر عدم وفاداری دچار اختلال می شود. عدم وفاداری ، به نحوی بسیار تناقض آمیز، در این جا وسیله ای برای محکم کردن پیوند است ( چیزی که در بعضی ازدواج های کنونی هم به چشم می خورد). چرا؟ چون آنچه هم جنس گرا در جای دیگر به دنبالش می گردد، نوعی تقویت و تسلاست که به نوبه ی خود باید به او اجازه دهد تا پیوند اصلی را تحکیم کند. این نکته درمورد زوج های همجنس گرا [زن و شوهری که هر دو هم جنس بازند] نیز صدق می کند. ازدواج این ها پایدار نمی ماند مگر آن که هر کدام ماجراهای هم جنس گرایانه ی متعددی برای خود داشته باشد.
ه) در اینجا با روان شناسی مسکن و منزل و مأوا سر و کار پیدا می کنیم:
پیوند هم جنس گرایانه ی پابرجا و یا ازدواج متعارف هیچ کدام مأمن هایی نیستند که برای هم جنس گرا به قدر کافی مطمئن ، به قدر کافی مسدود و به قدر کافی محفوظ باشند. او در این مقام ها جلو چشم است، زیر نظر است بیش از حد در معرض دیده شدن از بیرون قرار دارد. همجنس گرا در واقع دوست ندارد خود را مقید کند، خود را از نقطه نظرهای اجتماعی یا شغلی بشناساند.
این ملاحظات ، تمام اهمیت قضیه در پیدایش نخستین روابط جنسی را در ارتباط با مأوایی قرار می دهد که فرد در آن ایمن است، در آن می خورد و می خوابد ( به یاد عبارتی می افتیم که در زبان انگلیسی برای «عمل عشق بازی» وجود داردwith sleep ( خوابیدن با ...) خوابیدن با کسی اعتماد کردن به آن کس است. به همین ترتیب، لذت بردن از کسی که به معنای آن است که شخص دل به دریا بزند، خود را جسماً به طرف مقابل واگذارد و البته تاوان آن را هم بپردازد. دردهای واقعاً عضوی و جسمانی که از روبرو شدن با عدم وفاداری عارضمی شود با همین ملاحظات اخیر ارتباط پیدا می کند.
در دنیای مأنوس و اطمینان بخشی که در اطراف یک کودک بیش از حد نازپرورده بنا می شود، فردی که از جنس مخالف باشد، یک دشمن است، بیگانه ای نگران کننده و غریبی است که رفتارش غیر قابل پیش بینی است، برجستگی های بدنش از نوعی دیگر است، جوهر و ساختمانی متفاوت دارد. شخصی که از جنس مقابل است، ناپذیرفتنی است، نماینده ی دنیای بیگانه ای است که هم جنس گرا نمی توانسته است خود را با آن هماهنگ کند، نمی توانتسه است خود را با آن سازگاری دهد. او احساس می کند که به «درون» راهش نمی دهند. به کسی می ماند که گویی « در بیرون» به زندانش انداخته اند. این نکته، منشأ و توضیح دهنده ی تلاش های پرسوز و گداز کسانی است که سعی دارند هم جنس بازی را توجیه کنند و آن را « شیوه ی بهنجار دیگری» برای حل مسئله جنسی معرفی نمایند.
به سبب درک ناقص اندیشه های نوین روان شناختی، اینک شاهد نشو و نمای شیوه ی بسیار زیان آوری در تربیت کودکان هستیم که می توان آن را ترور اجتماعی نامید. سابقاً بچه از پدر می ترسید. امروز غالباً مشاهده می کنیم که پدر خود به بچه تعلیم می دهد که از جامعه بترسد. با از میان برداشته شدن تنبیه بدنی و توبیخ مستقیم و منع مبتنی بر انگیزه، فرد امروزی دفاع خود را با نوعی قضا و قدرگرایی تسلیم آمیز، در پشت استحکاماتی جستجو می کند که «امر اجتماعی» نامیده می شود و فعال ما یشاء است.
غالباً خود پدر کسی است که از همان ابتدا، ترسی را که خودش از جامعه دارد به فرزند منتقل می کند. او با پوزخندی حاکی از بی حوصلگی هشدار می دهد که اگر هم رنگ جماعت نباشی، اگر خود را با خلایق سازگار نکنی، تنها خواهی ماند، به بازیت نخواهند گرفت، حتی شاید به زندانت خواهند انداخت.
به این ترتیب، عصر تسطیح است، عصر محو شدن تفاوت هاست، ترسیم خطوط جدا کننده ی خیر از شر، فاعل از منفعل و مردانه از زنانه را بیش از پیش مبهم می کند تا در عوض فقط آنچه را که برای « جامعه» قابل قبول یا غیر قابل قبول است مورد تاکید قرار دهد.
می توان درک کرد که از آن به بعد، کسانی که «منِ» آن ها ضعیف است و به سرعت مرعوب می شوند، این از دست دادن استقلال و آزادی رأی را می پذیرند، ماشین وار به اطاعت او در می آیند ، با تمام توان فریاد می کشند که از این که چنین باشند خوش وقت اند، ولی در همان حال به دنیای خصوصی افکار نهفته و اعمال نهانی- تنها عواملی که قادرند اصالت ذاتی زندگی بشر را تضمین کنند- پناه می برند. این روزها اغلب می شنویم که زندگی خانوادگی دارد تغییر می کند . زندگی خانوادگی در حال تغییر نیست، در حال نابود شدن است.
در همان حال که کانون های خانوادگی، غالباً زیر فشار حاکمان از هم می پاشند- حاکمانی که به نظر می رسد در درجه ی اول تمام هم و غم آن ها این است که کار خودشان را آسان کنند و با مقرر کردن قواعد مشترک برای همگان ، جای خود را در مسند قدرت محکم سازند- و در همان حال که به اصطلاح « توده ای شدن» همه چیز- که آن همه صحبتش را می شنویم – پایه های خود را محکم می کند (البته با به خاطر سپردن این نکته که پیش گویانی که دم از نزدیکی آن «توده ای شدن» می زنند خودشان را به واسطه ی نبوغی که برای خود قائلند از شمول آن مستثنی می دانند) ، نوعی حالت زایل شدن تفاوت جنسی به ظهور می رسد که هم جنسی گرایی نهفته یا آشکار، انعکاس زیان بخش آن را تشکیل می دهد.
گفتگو ندارد که در یونان قدیم ، مدتها پیش از افول آن، هم جنس بازی نه فقط علناً انجام می گرفت بلکه حتی عمومیت داشت و یکی از «شریف» ترین و مهم ترین جنبه های عشق را معرفی می کرد. از روی چنین سابقه ای است که امروز بعضی ها خود را متقاعد می کنند تا خواستار مشروعیت برای هم جنس گرایی در جامعه ی کنونی شدند.
برای فیصله دادن مسئله ابتدا ببینیم که نتایج عینی یک چنین جابجایی [در روابط جنسی] هنگامی که امکان تحقق آن فراهم می آمد از چه قرار بوده است. به طوری که می دانیم هم جنس بازی سابقاً در میان نورمان ها رواج داشته و نیز بین اعراب، وقتی در اوج قدرت قرار داشتند و در دربار امپراطوری آلمان و در داخل حزب نازی متداول بوده است. «لاندائو» می نویسد:
« هم جنس بازی بعداً برای اینان از سطح سکس به سطح ماوراء طبیعی ارتقاء داده شد و به صورت یک نوع عرفان تعصب آمیز در آمد».
مسلماً خلاف روح علمی است که چیزی از قبیل فلان تمایل بالفطره ی نژادی را در این جا به عنوان مسبب معرفی می کنیم و مثلاً از آن دستاویزی برای زدن برچسب آریایی گری بر پیشانی آلمانی ها بسازیم، یا بگوئیم که هم جنس بازی مختص نژاد آنگلوساکسن و در خور توصیف بریتانیایی جماعت است و یا مثلاً از سامی بودن خالص اعراب حکایت می کند این جا هم مانند تمام پدیده های روانی – اجتماعی، باید در صدد یافتن توضیح عمیق روان شناختی بود. میل به قدرت و سلطه در یک جامعه با نفرتی به نمایش در می آید که نسبت به امکانات ایجاد کننده ی نرمش و ضعف- به خصوص عشق زنان – احساس می کند. این تمایل خود را در عین حال بدین طریق نشان می دهد که کلیه امکانات رشد و بالندگی شخصی را از روی الگویی هم جنس گرایانه، به صورت امری مابه الاشتراک و همگانی در می آورد.
جای هم جنس گرایی را با ید مضافاً در فوت و فن های گشودن باب آشنایی جستجو کرد. به همین دلیل بعضی ها آن را نوعی شگرد شناخت و قاپیدن اسرار و مهارت های استاد از طرف شاگرد مبتدی و زبر و زرنگ به حساب می آورند. هم جنس بازی بنابراین نمی تواند حق وجود پیدا کند مگر در جامعه ای که مقام زن را به سطح برده ی ستایشگر و منفعل تنزل می دهد، برده ای که نقش منحصر به فرد او این است که فقط رحمی بارور برای حمل و زاییدن قهرمانان هم جنس گرایی آینده داشته باشد.
اما قاطع ترین ملاحظات پزشکی نشان می دهند که هم جنس گرایی در بیشتر موارد با کاهلی و بطالت، با نامولد بودن و عدم خلاقیت اجتماعی و با بزهکاری ملازمه دارد: نداشتن ظرفیت برای شکیبایی، برای تحمل محرومیت ها، برای قبول مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی در واقع از همان عنادهای کودکانه ای پیروی می کند که زمینه ی اصلی رفتارهای هم جنس گرایانه را تشکیل می دهد. ناپایداری روابط هم جنس بازانه به اغتشاشی منجر می شود که هر نوع ارزش آبرومندانه ای را از مناسبات انسانی می گیرد.
اگر همجنس گرایی ، و لو به طور نظری (در تئوری) چیزی شبیه به تایید و عدم مخالفت دریافت می کرد، اگر به آن اجازه می دادند که و لو تا حدودی از چارچوب(حیطه ی) آسیب شناختی خود خارج شود و نوعی بیماری تلقی نگردد، طولی نمی کشید که این امر موجبات انحلال زوج های مختلف الجنس [زن و شوهر] و خانواده را که شالوده های جامعه ی باختری موجود ما هستند، فراهم می آورد.
بدیهی است که در مواردی بسیار متعدد (مگر در مورد سادیسم) این نکته مورد توافق است که باید برای هم جنس گرایان قائل به «معایبی با کیفیات ممتاز» بود: اجتماعی بودن، روحیه ی شهری، طبع هنری، ظرافت احساس. مع هذا این نکته به قوت خود باقی می ماند که ملتی برخوردار از تمدن بهنجار نمی تواند برای چنین شیوه ی منحرفانه ای از تبیین جنسیت که نهایتاً فقط یکی از فصول روان شناسی درمانی است، قائل به نهاد یافتگی شود و آن را به عنوان یک نهاد به رسمیت بشناسد.(46)

ادامه دارد...
--------------------------

مطالب تکمیلی:
همجنس گرایی و همجنس بازی - ارضای میل جنسی
همجنس گرایی و همجنس بازی - آثار هم جنس خواهی
همجنس گرایی و همجنس بازی - امراض و بیماری های همجنس بازان
همجنس گرایی و همجنس بازی - همجنس گرایی از دیدگاه قرآن
همجنس گرایی و همجنس بازی - فلسفه همجنس گرایی
همجنس گرایی و همجنس بازی - همجنس بازی از دیدگاه روایات
همجنس گرایی و همجنس بازی - راههای پیشگیری از همجنس گرایی
 

پی نوشت:
(44)- اعراف/81.
(45)- نارسیس در اساطیر نام مردی است که عاشق پیکر خویش است.
(46)- جامعه شناسی روابط جنسی صص 53 – 64.

 

منبع: ضیاءالصالحین



:: بازدید از این مطلب : 24
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
 

آموزش تشکیلات اسلامی

جزوه پیش رو، خلاصه ای از مباحث مطروحه در هفت جلسه ی «آموزش تشکیلات اسلامی» است که توسط «استاد دکتر عرب اسدی» با رویکرد ویژه جبهه سازی ارائه شده است.

پرونده صوتی و تصویری این هفت جلسه، پیش تر از سوی «کارگروه رسانه های دیجیتال استان گیلان» در اختیار برخی از فعالان رسانه های دیجیتال و نیز فعالان فرهنگی استان گیلان قرار گرفت که با استقبال قابل توجهی مواجه شد.

با توجه به استقبال فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی از این مجموعه، نکته های مهم این هفت جلسه به شکل خلاصه، جهت استفاده بیشتر علاقمندان ارائه می شود. هرچند توجه به این نکته حائز اهمیت است که مطالعه این نکته ها، هیچ یک از خوانندگان عزیز را از مراجعه چندباره و مشاهده مجدد فیلم جلسات بی نیاز نمی سازد.

لازم به ذکر است که متن این جزوه با تلاش مشترک کارگروه های دیجیتال شهرستان های آستارا و رودبار تهیه شده است. امید که این تلاش کوچک در تحقق اهداف و آرمان های بزرگ جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی موثر باشد.



:: بازدید از این مطلب : 17
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
کانال رسمی بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین در تلگرام راه اندازی شد...

 

کانال رسمی بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین در تلگرام



:: بازدید از این مطلب : 28
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
ربات سوگواره ضیاءالصالحین ویژه ماه محرم توسط واحد سایبری بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین ساخته شد...

سوگواره ضیاءالصالحین



:: بازدید از این مطلب : 24
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین

عاشورا یعنی شهادت

شهادت یعنی حقیقت

حقیقت یعنی «احلی من العسل»

******

کانال رسمی بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین در تلگرام:

https://telegram.me/ziaossalehin



:: بازدید از این مطلب : 45
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین

فروشگاه شارژ بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین

مطالب ما را در سایت بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین دنبال کنید...

http://ziaossalehin.com

شارژ ایرانسل,شارژ همراه اول,ضیاءالصالحین,شارژ تلفن همراه,شارژ مستقیم



:: بازدید از این مطلب : 27
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین

باسمه تعالی

با سلام و خسته نباشید؛

کاربر گرامی سایت رسمی بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین رونمایی شد..

بنابراین می توانید مطالب ما را از سایت "ضیاءالصالحین" پیگیری کنید..

باتشکر: واحد سایبری بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین

 

http://www.ziaossalehin.ir



:: بازدید از این مطلب : 22
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
فروشگاه اینترنتی ضیاءالصالحین



:: بازدید از این مطلب : 31
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
فصل دوم : برکات دوست داشتن امام علی علیه السلام

2 / 9
راهيابی
5977.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: کسی که علی را دوست داشت، هدايت شد و کسی که او را دشمن داشت، گم راه گشت. (51) 
5978.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوستدار علی، راه يافته و خردمند است و دشمن او، از نيکی بی بهره. (52)

[ر. ک: ج 2، ص 217 (احاديث هدايت).]
[ج 8، ص 45 (راهنما).]

2 / 10
آرامش و ايمان
کسی که بميرد و دشمن تو - ای علی - باشد، به مرگ جاهلی مرده است و به خاطر آنچه هم که در اسلام عمل کرده، محاسبه می شود». 
کسی که دوستدار تو در دوران حياتم باشد، به عهد خويش وفا کرده است؛ و کسی که دوستدار تو پس از من در دوران حياتت باشد، خداوندْ پايان کار وی را آرامش و ايمان قرار دهد؛ و کسی که پس از من، نديده تو را دوست بدارد، خداوندْ ايمان و آسايش را بر وی تمام می کند و او را از بيم روز رستاخيز در امان می دارد.
[پيامبر صلی الله عليه وآله] فرمود: «تو وزير (دستْ يار) من، برادر من، پرداخت کننده وام های من، انجام دهنده وعده هايم و بردارنده بار تعهّدات از شانه منی. 
پاسخ داد: چرا، ای پيامبر خدا!
[پيامبر صلی الله عليه وآله] فرمود: «آنانی را که تو را ابو تراب خوانده اند، سرزنش نمی کنم». ديدم که رخسار علی عليه السلام دگرگون گشت و اين سخن بر وی گران آمد. [پيامبر صلی الله عليه وآله] فرمود: «ای علی! تو را خُرسند نسازم؟».
5979.المعجم الکبير - به نقل از ابن عمر -: يک وقت، من و پيامبر صلی الله عليه وآله در مدينه زير سايه ای همراه بوديم و ايشان به دنبال علی عليه السلام می گشت. به ديوار که رسيديم، چشممان به علی عليه السلام افتاد. پيامبر صلی الله عليه وآله نيز به علی عليه السلام نگريست، در حالی که او بر روی زمين خوابيده بود و غبار، وی را پوشانده بود.(53) 
5980.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: کسی که علی را، چه در دوران حيات او و چه پس از رحلت او دوست بدارد، خداوند تا زمانی که خورشيدْ طلوع و غروب می کند، آرامش و ايمان را بر وی واجب می گرداند؛ و کسی که او را، چه در دوران حياتش و چه پس از رحلتش دشمن بدارد، [گويی اسلام نياورده و] به مرگ جاهلی خواهد مُرد و به خاطر آنچه در مسلمانی انجام داده، مؤاخذه می شود. (54) 
5981.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله - خطاب به علی عليه السلام -: آگاه باش که هر کس تو را دوست بدارد، آرامش و ايمانْ او را فرا می گيرد و هر کس با تو دشمنی ورزد، خداوندْ او را به مرگ جاهلی می ميراند و مؤاخذه خواهد شد، هر چند به آيين اسلامْ عمل کرده باشد. (55) 
5982.الأمالی - به نقل از ابوذر -: پيامبر صلی الله عليه وآله را ديدم که دست علی بن ابی طالب عليه السلام را گرفته بود و به او می گفت: «ای علی!... کسی که بميرد و تو را دوست داشته باشد، خداوند آرامش و ايمان را بر او تمام می کند؛ و کسی که بميرد و تو را دشمن داشته باشد، از اسلامْ بهره ای نبرده است». (56)

[ر. ک: ص 322 (مرگ جاهلی).]
2 / 11
کمال ايمان و عمل
ای علی! قسم به کسی که مرا به حق فرستاد، چنانچه زمينيانْ تو را دوست بدارند، بدان سان که آسمانيان به تو مهر می ورزند، هيچ کس به آتشِ دوزخْ گرفتار نمی آيد. 
[همان طور که] هر کس اين [سوره] را يک بار بخواند، يک سوم قرآن را خوانده و هر کس آن را دو بار بخواند، دو سوم قرآن را خوانده و هر کس آن را سه بار بخواند، [تمام] قرآن را خوانده است. هر کس با زبان به تو ارادت بورزد، يک سوم ايمانش کامل شده است و هر کس ارادت زبانی و قلبی به تو بورزد، دو سوم دينش کامل شده است و هر کس با زبان و قلبش به تو عشق بورزد و به ياری تو نيز برخيزد، ايمانش به کمال رسيده است.
5983.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای ابو الحسن! تو برای امّت من به سان [سوره] «قل هو اللَّه أحد» هستی.(57) 
5984.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله - خطاب به علی عليه السلام -: به درستی که تو مانند [سوره] «قل هو اللَّه أحد» هستی که هر کس آن را يک بار بخواند، گويی يک سوم قرآن را خوانده است و هر کس آن را دو بار بخواند، گويی دو سوم قرآن را خوانده است و هر کس آن را سه بار بخواند، گويی قرآن را ختم کرده است.
پس، هر کس تو را در قلبْ دوست بدارد، برابر يک سوم ثواب اَعمال بندگان را نصيب برده است و هر کس تو را در قلبْ دوست بدارد و با زبان به ياری تو برخيزد، برابر دو سوم ثواب اعمال بندگان را نصيب برده است و هر کس تو را در قلبْ دوست بدارد و با زبان و عملْ ياری بدهد، برابر همه پاداش اعمال بندگان را کسب کرده است. (58) 
5985.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: هر کس علی را در قلبْ دوست بدارد، خداوند در روز قيامت، برابر يک سوم ثواب اعمال اين امّت را به او ارزانی می دارد و هر کس که علی را در قلبْ دوست بدارد و اين دوست داشتن را بر زبانْ آشکار سازد و به ياری او [نيز] برخيزد، خداوند در روز قيامت، برابر تمام ثواب اين امّت را به او ارزانی می دارد. (59) 
5986.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: برای امّتم از مهرورزی به علی همان انتظار را دارم که از گفتن «لا إله إلّا اللَّه» انتظار دارم. (60) 
2 / 12

استجابت دعا
5987.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: هر کس علی را دوست بدارد، خداوند نماز، روزه، قيام و رکوع او را می پذيرد و دعايش را مستجاب می گرداند. (61) 
5988.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای ابو ذر! علی را مخلصانه دوست بدار. هيچ بنده ای نيست که علی را با اخلاصْ دوست بدارد و از خداوند، چيزی طلب کند که به وی نبخشد و يا دعايی نمايد که پاسخش ندهد. (62) 
2 / 13

پذيرش اعمال
5989.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای علی! چنانچه فردی آن گونه نماز بگزارد و روزه بدارد که به سان مَشک کهنه، چروکيده و نحيف گردد، نماز و روزه اش پذيرفته نمی شود، مگر به واسطه دوست داشتنِ شما. (63) 
5990.بشارة المصطفی  - به نقل از ابن عبّاس -: گفتم: ای پيامبر خدا! مرا پندی ده. فرمود: «ای فرزند عبّاس! بر تو باد دوست داشتن علی بن ابی طالب».
[دوباره] گفتم: ای پيامبر خدا! مرا اندرزی ده.
فرمود: «بر تو باد دوستی با علی بن ابی طالب. سوگند به آن که مرا به حق به پيامبری فرستاد، کار نيکی از بنده ای پذيرفته نمی گردد، مگر اين که از او درباره دوست داشتن علی پرسش شود». (64) 
5991.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای مردم! هر کس که مايل است خشم خدا را فرو نشانَد و عملش پذيرفته گردد، بايد دوستدار علی بن ابی طالب باشد؛ چرا که دوست داشتن او بر ايمان می افزايد و مِهر او گناهان را ذوب می کند، همچنان که آتش، سرب را می گدازد. (65) 
2 / 14

آمرزش گناهان
5992.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوست داشتن علی بن ابی طالب گناهان را می سوزاند، همان گونه که آتشْ هيزم را. (66) 
5993.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوست داشتن علی گناهان را می سوزاند، همان گونه که آتشْ هيزم را. (67) 
5994.کنز الفوائد - به نقل از سهل بن سعيد -: روزی، ابوذر با عدّه ای از ياران پيامبر خدا نشسته بود و من نيز در ميان آنان بودم که علی بن ابی طالب عليه السلام سر رسيد. ابوذر، نگاهی به او انداخت و سپس رو به جمع حاضر کرد و گفت: چه کسی اين مرد را دوست دارد؟ از پيامبرتان شنيده ام که درباره او می گويد: «دوست داشتن او گناهان دوستدارانش را می ريزد، آن چنان که تندبادْ برگ های خشک درختان را». (68) 
5995.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوست داشتن علی، ثوابی است که هيچ گناهی به آن، زيان نمی رساند و دشمن داشتن او گناهی است که هيچ ثوابی در کنار آن، سودمند نمی افتد (69). (70) 
2 / 15

شادی به هنگام مرگ
5996.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله - به علی عليه السلام -: همين [فضيلت] برای تو بس، که دوستدار تو در لحظه مرگش غصه، در قبرش وحشت، و در روز رستاخيزْ بيم نخواهد داشت. (71) 
5997.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای علی! پيروانت در سه موقعيّت، شادمان اند: هنگام خارج شدن روح از جسمشان (که من و تو نظاره گر آنانيم)؛ به وقت پرسش و پاسخ در قبرشان؛ و در روز رستاخيز و بر پل صراط، زمانی که مردم از باورهايشان پرسيده می شود و پاسخی ندارند. (72) 
5998.امام باقر عليه السلام: سودمندترين چيز برای شما در لحظه ای که مرگ فرا می رسد، مهر علی عليه السلام است. (73) 
2 / 16

ديدار علی(علیه السلام) در خوشايندترين وقت ها
[علی عليه السلام] فرمود: «پس [بگذار] من هم به سپاسِ اين دوست داشتن، خبرت بدهم که دوستدار من نمی ميرد، مگر آن که به وقت خارج شدن روحش، همان وقتی که دوست دارد، مرا می بيند؛ و دشمن من نمی ميرد، مگر اين که به وقت خارج شدن روحش، همان وقتی که دوست نمی دارد، مرا می بيند». 
5999.رجال الکشّی - به نقل از حارث اَعوَر -: يک شب نزد امير مؤمنان علی عليه السلام آمدم. پرسيد: «ای اعور! چه چيزْ تو را به اين جا کشاند؟». پاسخ دادم: ای امير مؤمنان! به خدا سوگند، مهر تو مرا به اين جا آورد.(74) 
6000.الأمالی - به نقل از حارث همْدانی -: نزد امير مؤمنان، علی بن ابی طالب عليه السلام، رفتم. فرمود: «چه چيزْ تو را به اين جا کشاند؟».
گفتم: مهر تو، ای امير مؤمنان!
[علی عليه السلام] پرسيد: «ای حارث! مرا دوست داری؟».
گفتم: آری، به خدا سوگند، ای امير مؤمنان!
فرمود: «لحظه مرگت مرا می بينی، همان وقتی که دوست داری؛ و اگر مرا [در حالی] ديدی که مردانی را از کنار حوض می پراکنم، به گونه ای که شتر غريبه را دور می سازند، مرا آن چنان که دوست می داری، می بينی؛ و اگر مشاهده کردی که بر پل صراط، دَرَفش ستايش (75) را گرفته ام و در پيشاپيش پيامبر خدا حرکت می کنم، حتماً مرا آن چنان که می پسندی، درمی يابی». (76) 
6001.شرح نهج البلاغة - به نقل از ابو غَسّان نَهْدی -: گروهی از شيعيان علی عليه السلام در محلّی نزد آن حضرت آمدند و او بر حصير فرسوده ای نشسته بود. [علی عليه السلام] فرمود: «چه چيزْ شما را به اين جا کشانده است؟».
گفتند: مهر تو، ای امير مؤمنان!
[علی عليه السلام] فرمود: «بدانيد که دوستدارم مرا می بيند، آن وقتی که دوست دارد مرا ببيند؛ و دشمنم مرا می بيند، در آن وقتی که ناخوش می دارد مرا ببيند». (77) 
6002.الکافی - به نقل از عبد الرحيم -: به ابو جعفر امام باقرعليه السلام گفتم: صالح بن ميثم از عبايه اسدی نقل کرده است که از علی عليه السلام شنيده است که او می گفت: «به خدا سوگند، بنده ای که دشمن من است، هرگز بر کينه من نمی ميرد، مگر آن که هنگام مرگش، در آن وقتی که ناخوش می دارد، مرا ببيند؛ و بنده ای که دوستدار من است، هرگز بر مهر من نمی ميرد، مگر آن که به هنگام مرگش، در آن وقتی که دوست می دارد، مرا درک کند».
ابو جعفرعليه السلام فرمود: «آری؛ و پيامبر خدا در سمت راست شخص محتضر است». (78) 
6003.امام صادق عليه السلام: به خدا سوگند، هيچ ميرنده ای با مهر علی عليه السلام نمی ميرد، مگر آن که او را در خوشايندترين جايگاه ها می بيند و به خدا سوگند، هيچ ميرنده ای با کينه علی عليه السلام نمی ميرد، مگر آن که او را در ناخوشايندترين وقت ها می بيند. (79) 
6004.الکافی - به نقل از محمّد بن حنظله -: به ابو عبد اللَّه امام صادق عليه السلام گفتم: فدايت گردم! حديثی شنيده ام که بعضی از دوستداران و پيروانت آن را از پدرت نقل کرده اند.
فرمود: «آن حديث چيست؟».
گفتم: می پندارند که او فرموده است: «حسرتبارترين هنگام برای انسان نسبت به آنچه (منزلتی که) ما بر آنيم، وقتی است که جان به لب آيد».
فرمود: «آری. هنگامی که مرگ در رسد، پيامبر خدا، علی عليه السلام، جبرئيل و فرشته مرگ می آيند. آن گاه اين فرشته به علی عليه السلام خواهد گفت: ای علی! آيا فلان شخص، دوستدار تو و خاندانت است؟ [علی عليه السلام] پاسخ می دهد که: "آری، او دوستدار ماست و از دشمنان ما بيزاری می جويد". اين سخن را پيامبر خدا نيز به جبرئيل می گويد و جبرئيل، آن را به نزد خدای بالا می برد». (80) 
6005.الکافی - به نقل از ابو يَعفور -: خَطّاب جُهَنی، در رفت و شد با ما بود و نسبت به خاندان محمّدصلی الله عليه وآله دشمن. او با نَجده حَروری (81) همراهی می کرد.
به خاطر تقيّه و ارتباط، به ملاقات خطّاب رفتم. وی بيهوش و در حال مرگ بود و شنيدم که می گفت: ای علی! چرا مرا با تو سرِ ستيز بود؟
اين را به ابو عبد اللَّه امام صادق عليه السلام خبر دادم. فرمود: «سوگند به پروردگار کعبه که علی را می ديده است. سوگند به پروردگار کعبه که او را می ديده است». (82) 

[ر. ک: ج 8، ص 245 (علی از زبان علی / فضيلت های پراکنده).]
2 / 17
گذرنامه عبور از صراط
فرمود: «دوست داشتن علی بن ابی طالب». 
سؤال کردم: آن چيست؟
فرمود: «آری».
6006.تاريخ بغداد - به نقل از ابن عبّاس -: از پيامبر صلی الله عليه وآله پرسيدم که: ای پيامبر خدا! آيا برای گذر از آتش جهنّم، به گذرنامه (اجازه عبور)، نياز است؟(83) 
6007.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: هر کاری [در قيامت] اجازه ای نياز دارد و اجازه عبور از صراط، دوست داشتن علی بن ابی طالب است. (84) 
6008.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: هنگامه برپايی رستاخيز، علی بن ابی طالب بر فردوس، نشسته است و فردوس، کوهی برافراشته در بهشت است که در بالای آن، عرش پروردگار جهانيان قرار دارد و نهرهای بهشتی در دامنه اش جاری اند و در باغ ها پخش می شوند. [در آن هنگامه] علی بر بارگاهی از نور، نشسته است و تسنيم (85) در برابرش جاری است.
کسی از صراط نمی گذرد، مگر آن که برگ عبور «ولايت علی و خاندان او» در دستش باشد. او بر بهشت، نظاره گر است. پس، دوستدارانش را وارد بهشت می کند و دشمنانش را به آتش می اندازد. (86) 

[ر. ک: ج 8، ص 151 (اجازه عبور از صراط با اوست).]
[
ج 2، ص 215 (زيان های مخالفت با او و جدايی از او).]
2 / 18

غدیر خم
پايداری بر صراط
6009.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: خداوند متعال، مهر علی را در قلب مؤمنی نمی نهد که قدمش بلرزد، مگر آن که خداوند در روز قيامت بر پل صراط، قدم هايش را استوار می سازد. (87) 
6010.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله - خطاب به علی عليه السلام -: خداوند، مهر تو را در دل مؤمنی قرار نمی دهد که با وجود اين، گام هايش بر صراط بلغزد. مگر آن که گامش را استوار می سازد و او را با مهر تو وارد بهشت می سازد. (88) 
6011.امام باقر عليه السلام: خداوند متعال، مهر علی عليه السلام را در قلب کسی نمی نهد، مگر آن که اگر گامی به خطا رود، گام ديگرش استوار است. (89) 
2 / 19

رهايی از آتش
6012.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوست داشتن علی، رهايی از آتش است. (90) 
6013.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: بدان! هر کس علی را دوست بدارد و پيروی اش کند، خداوند، رهايی از آتش جهنّم و اجازه عبور از صراط را برايش واجب می گردانَد. (91) 
6014.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: چنانچه مردمانْ همگی دوستدار علی بن ابی طالب بودند، خداوند متعال، آتش را نمی آفريد. (92) 
6015.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: جبرئيل از جانب پروردگار نزد من آمد و گفت: ای محمّد! به درستی که خداوند بر تو سلام می فرستد و می گويد: «برادرت علی را مژده بده که من، پيروان و دوستانش را عذاب نمی کنم و بر دشمنانش [نيز] رحم نمی کنم». (93)
2 / 20

ورود به بهشت
6016.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: به درستی که بهشت، مشتاق دوستداران علی است. پرتوهای بهشت برای آنان افزوده می شود، در حالی که آنان هنوز در دنيا هستند و وارد بهشت نشده اند. (94) 
6017.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: کسی که مايل است شاخه سرخی را که خداوند، خود، آن را در بهشت عَدْن کاشته، به دست آورد، به مِهر علی بن ابی طالبْ چنگ زند. (95) 
6018.المناقب علی بن أبی طالب - به نقل از ابو هُرَيره -: پيامبر خدا نماز صبح را گزارد و گفت: «آيا از آنچه جبرئيل بر من آورده است، آگاهيد؟».
گفتيم: خداوند، آگاه تر است.
فرمود: «جبرئيل، نزد من آمد و گفت: ای محمّد! به درستی که خداوند، نهالی را در بهشت کاشته است که يک سوم آن از ياقوت قرمز، يک سوم آن از زمرّد سبز، و يک سوم ديگرش از مرواريد تازه است، و بر بلندای آن، سايبان هايی قرار داده و در بين آنها اتاق هايی و برای هر اتاقی درختی که ميوه آن، حور العين است و [نيز ]چشمه سَلسَبيل را بر آن جاری ساخته است».
در اين جا پيامبر صلی الله عليه وآله سکوت کرد. مردی برخاست گفت: ای پيامبر خدا! اين نهال از آنِ کيست؟
فرمود: «هر کس که دوست دارد به اين نهالْ دست يابد، بايد به مِهر علی بن ابی طالب، چنگ زند». (96) 
6019.مناقب آل أبی طالب - به نقل از عبد اللَّه بن موسی  -: دو مرد که بر سر مسئله امامت با يکديگر مشاجره می کردند، به ميانجيگری شريک بن عبد اللَّه، راضی شدند و نزد وی آمدند.
شريک گفت: اعمش از شقيق و او از سلمه و او از حُذيفه يمانی حديثی روايت کرده است که گفت: پيامبر صلی الله عليه وآله فرمود: «به درستی که خداوند علی را نهالی از بهشت آفريده است. هر کس به آن چنگ زند، از اهل بهشت است».
آن مرد، اين حديث را نادرست شمرد و گفت: ما اين حديث را نشنيده ايم. پيش ابن درّاج برويم.
پيش ابن درّاج رفتند و ماجرا را گفتند. وی گفت: آيا از اين موضوع در شگفت شديد؟ اعمش از ابو هارون عبدی و او از ابو سعيد خُدْری برايم نقل کرده است که پيامبر صلی الله عليه وآله فرمود: «به درستی که خداوند، نهالی از نورْ خلق کرده است و آن را به مرکز بارگاهش متّصل نموده است. هيچ کس را به آن دسترس نيست، مگر علی و دوستدار او از بين شيعيانش».
آن مرد گفت: اين هم مثل آن حديث است. به سوی وُکيع می رويم.
نزد وکيع رفتند و او را از اين ماجرا خبر دادند. وکيع گفت: آيا از اين ماجرا در شگفت شديد؟ اعمش از ابو صالح و او از ابو سعيد خُدْری به من خبر داده است که پيامبر خدا فرمود: «به درستی که دسترسی به ستون های عرش، ممکن نيست، مگر برای علی و دوستدار او از بين شيعيانش».
در اين هنگام بود که آن مرد به ولايت علی عليه السلام اعتراف کرد. (97) 
6020.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای علی! به درستی که خداوند، تو را به زيوری زينت داده که هيچ بنده ای به زيوری محبوب تر از آن در نزد خدا، زينت داده نشده است و آن، زيور نيکان در پيشگاه خدا يعنی پارسايی (زُهد) در دنياست، به گونه ای که نه تو دنيا را می خواهی و نه دنيا تو را!
[خداوند،] دوستداری بيچارگان را به تو ارزانی داشته است، به گونه ای که تو به پيروی آنان خشنودی و آنان به امامت و پيشوايی تو خشنودند.
خوشا به حال کسانی که دوستدار تو و پذيرنده تواَند! آنان همسايگان تو در دنيا و همراهان تو در بهشت اند!
و امّا کسانی که با تو دشمنی ورزيدند و بر تو دروغ بستند، سزاوار است که خداوند، در روز قيامت، آنان را در جايگاه دروغگويان قرار دهد. (98) 
6021.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای علی! دوستداران تو، همسايگان خدا در بهشت اند و برای آنچه در دنيا بر جای نهاده اند، پشيمان نيستند. (99) 
6022.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: هيچ بنده و کنيزی که در دلش به اندازه خَردلی مهر علی است، نمی ميرد، مگر آن که خداوندْ او را وارد بهشت می سازد. (100) 
6023.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: به دوستداران علی بگو که آماده ورود به بهشت شوند. (101) 
6024.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوست داشتن علی بن ابی طالب، درختی است که ريشه آن در بهشت و شاخه هايش در دنياست. هر که در دنيا به شاخه های آن درخت درآويزد، او را وارد بهشت می گرداند؛ و دشمن داشتن او درختی است که ريشه آن در جهنّم و شاخه هايش در دنياست. هر که به شاخه های اين درخت درآويزد، او را به جهنّم می کشاند. (102) 
6025.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوست داشتن تو ايمان و دشمن داشتن تو نفاق است. دوستداران تو نخستين کسانی هستند که وارد بهشت می شوند و دشمنان تو نخستين کسانی هستند که وارد جهنّم می شوند. (103) 
6026.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دروغ می گويد کسی که گمان می برد مرا دوست دارد، ولی با علی دشمنی می ورزد؛ چرا که محبّت من و او، جز در قلب مؤمن، گرد نمی آيد.
به درستی که خداوند دوستداران من و تو را - ای علی - از نخستين گروه سبقت گيرنده به سوی بهشت، و دشمنان من و تو را از نخستين گروه گم راهان امّتم به سوی جهنّم، قرار داده است. (104) 
6027.أعلام الدين - به نقل از ابو ذر -: در مسجد، نزد پيامبر صلی الله عليه وآله نشسته بوديم که علی عليه السلام سر رسيد. وقتی پيامبر صلی الله عليه وآله ديد علی عليه السلام می آيد، فرمود: «ای ابو ذر! اين که می آيد، کيست؟».
پاسخ دادم: علی عليه السلام است، ای پيامبر خدا.
فرمود: «ای ابو ذر! آيا او را دوست داری؟».
پاسخ دادم: ای پيامبر خدا! به خدا سوگند که او را دوست دارم و دوستدارانش را نيز دوست دارم.
فرمود: «ای ابو ذر! دوستدار علی باش و دوستدار علی. همانا پرده ای که ميان خدا و بنده قرار دارد، مِهر علی بن ابی طالب است.
ای ابو ذر! علی را مخلصانه دوست بدار که هر کس علی را با اخلاصْ دوست بدارد، از خداوندْ چيزی درخواست نمی کند و يا پرسشی نمی نمايد، مگر آن که به او می بخشد و پاسخش می دهد».
گفتم: ای پيامبر خدا! محبّت علی بن ابی طالب را بر جگرم همانند جگر [تشنه] با آب خنک، يا شهدِ زنبور عسل، و يا به مانند آيه ای از کتاب خدا که آن را می خوانم، احساس می کنم، و آن در نزد من شيرين تر از عسل است.
پيامبر خدا فرمود: «ما، درخت پاک و ريسمان محکم هستيم و دوستداران ما برگ های آن درخت هستند. پس، کسی که مايل است به بهشتْ وارد شود، بايد به شاخه ای از شاخه های اين درخْت در آويزد». (105) 
6028.امام علی عليه السلام: کسانی مرا دوست می دارند و با مِهر من وارد بهشت می شوند؛ و کسانی [نيز] با من دشمنی می ورزند و با کينه من، وارد جهنّم می شوند. (106)
2 / 21

هم نشينی با پيامبر در بهشت
6029.امام علی عليه السلام: پيامبر خدا دست حسن و حسين عليهما السلام را گرفت و فرمود: کسی که من و اين دو نفر و پدر و مادر اين دو را دوست بدارد، در روز قيامت با من در يک طبقه است. (107) 
6030.المناقب - به نقل از جابر بن عبد اللَّه -: پيامبر خدا به علی عليه السلام فرمود: «کسی که تو را دوست بدارد و پيروی ات نمايد، خداوند، او را همنشين ما قرارمی دهد».
آن گاه، پيامبر خدا اين آيه را قرائت کرد: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ* فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيک مُّقْتَدِرِ ؛ (108) به درستی که پرهيزگاران در باغ ها و چشمه هايند * در جايگاه راستی، نزد پادشاهی نيرومند». (109) 
6031.تفسير فرات - به نقل از جابر بن عبد اللَّه انصاری -: پيامبر خدا فرمود: «ای علی! شاد باش. زيرا بنده ای نيست که دوستدار تو باشد و همراهی ات را برگزيده باشد، مگر آن که خداوند در روز قيامت، او را با ما محشور می سازد».
آن گاه، پيامبر صلی الله عليه وآله اين آيه را قرائت کرد: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ* فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيک مُّقْتَدِرِ ؛ همانا پرهيزگاران در باغ ها و چشمه هايند * در جايگاه راستی، نزد پادشاهی نيرومند». (110) 
6032.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: هر کس علی را دوست بدارد و در دنيا از او پيروی کند، فردا در کنار حوضم (حوض کوثر) بر من وارد می شود و در بهشت با من در يک جايگاه خواهد بود؛ و هر کس در دنيا علی را دشمن بدارد و نافرمانی اش کند، در قيامت، من او را نمی بينم و او نيز مرا نمی بيند و به سوی پيشوای ديگری کشيده می شود و وی او را از سمت چپ به سوی جهنّم می کشانَد. (111) 
6033.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوستدار علی، در جايگاه قدس (سراپرده پاکی)، همراه من است (112). (113) 
6034.امام علی عليه السلام: دوستدار من همراه من است. آگاه باش! چنانچه تو روزها را روزه بداری و شب ها را به نماز برخيزی و ميان صفا و مروه (يا فرمود: ميان رکن و مقام) به شهادت برسی، خداوند، تو را برنمی انگيزد، مگر به همراه خواسته ات، هرچه باشد، که اگر بهشتی باشد، در بهشتی و اگر جهنّمی باشد، در جهنّم خواهی بود. (114) 

[ر. ک: اهل بيت در قرآن و حديث، ج 2، ص 553 (عناوين حقوق اهل بيت / دوستی).]

 

پی نوشت:
51. جامع الأخبار: 54/65.
52. جامع الأخبار: 54/66.
53. المعجم الکبير: 12/321/13549، علل الشرائع: 157/4.
54. فضائل الشيعة: 49/5، علل الشرائع: 144/10، الأمالی، صدوق: 679/926.
55. المعجم الکبير: 11/63/11092، المعجم الأوسط: 8/40/7894.
56. الأمالی، طوسی: 545/1167، بحار الأنوار: 40/69/103.
57. معانی الأخبار: 235/1، الأمالی، صدوق: 86/54، روضة الواعظين: 308.
58. المحاسن: 1/251/473، تأويل الآيات الظاهرة: 2/861/2، الفضائل، ابن شادان: 96.
59. شرح الأخبار: 3/445/1308، تأويل الآيات الظاهرة: 2/861/3 و4.
60. بشارة المصطفی: 145.
61. المناقب: 72/51، فضائل الشيعة: 46/1، بشارة المصطفی: 37.
62. أعلام الدين: 136.
63. کفاية الأثر: 71، إرشاد القلوب: 415، بحار الأنوار: 36/302/140.
64. بشارة المصطفی: 42، الأمالی، طوسی: 105/161، کشف الغمّة: 2/6.
65. ينابيع المودّة: 2/305/871.
66. تاريخ بغداد: 4/195/1885، تاريخ دمشق: 42/244/8761، صفات الشيعة: 53/10.
67. تاريخ دمشق: 13/52/3048، الفردوس: 2/142/2722، کنز العمّال: 11/621/33021.
68. کنز الفوائد: 2/67.
69. بر اين حديث، چنين اشکال شده است که: ظاهر آن، سبب می شود تا دوستدار علی عليه السلام با اتّکا به محبّت او، به انجام دادن تمام گناهان، گرايش يابد. برای رفع اين اشکال، پاسخ هايی ارائه شده است که در اين جا يکی از آنها را می آوريم:
قرآن کريم در برخی از موارد، عنوان «سَيّئه» را برای گناهان کوچک به کار می برد. برای نمونه، خداوند متعال می فرمايد: «چنانچه از گناهان کبيره ای که [از آنها] نهی شده ايد، دوری گزينيد، سيئه شما را می پوشانيم» (نساء، آيه 31). بر اساس اين آيه شريف، چنانچه آدمی از گناهان کبيره پرهيز کند، خداوند متعال، سيئات (گناهان کوچک) وی را می بخشد. بدين ترتيب، می توان پذيرفت که محبّت علی عليه السلام سبب پاک شدن گناهان کوچک کسانی شود که از گناهان کبيره دوری جسته اند؛ بويژه که پيامبر صلی الله عليه وآله دوست داشتن علی عليه السلام را ايمان و دشمنی داشتن وی را کفر و نفاق دانسته است. بدون شک، دوست داشتن علی عليه السلام حسنه ای است که گناهان را می پوشاند، بر اين اساس که خداوند متعال می فرمايد: «به درستی که نيکی ها، گناهان را محو می سازند» (هود، آيه 114).
70. الفردوس: 2/142/2725، المناقب: 76/56، ينابيع المودّة: 1/270/4.
71. تاريخ بغداد: 4/102/1756، ينابيع المودّة: 2/312/889.
72. الأمالی، صدوق: 656/891، بشارة المصطفی: 180، فضائل الشيعة: 56/17.
73. دعائم الإسلام: 1/72.
74. رجال الکشّی: 1/299/142، أعلام الدين: 448.
75. لِواء الحمد، پرچم مخصوص پيامبر خدا در جنگ های صدر اسلام و از جمله در فتح مکه. (م)
76. الأمالی، طوسی: 48/61، بشارة المصطفی: 73. نيز، ر. ک: الأمالی، صدوق: 374/471.
77. شرح نهج البلاغة: 4/104، شرح الأخبار: 1/178/140. نيز، ر.ک: الأمالی، طوسی: 180/301.
78. الکافی: 3/132/5.
79. الأمالی، طوسی: 164/273، بشارة المصطفی: 93.
80. الکافی: 3/134/13، بحار الأنوار: 39/239/27.
81. نجدة بن عامر حنفی، از مردم يمامه و از بزرگان حَروريّه (خوارج) بود. پيروان او را «نجدات» يا «نجديّه» می گفتند. (تاج العروس: 5 / 274)
82. الکافی: 3/133/9.
83. تاريخ بغداد: 3/161/1203، تاريخ دمشق: 42/244/8762.
84. مناقب آل أبی طالب: 2/156، بحار الأنوار: 39/202/23.
85. تسنيم، نام نهری در بهشت است که در بالای غرفه ها و قصرها جاری است. (تاج العروس: 16 / 370)
86. المناقب: 71/48، مقتل الحسين، خوارزمی: 1/39، فرائد السمطين: 1/292/230.
87. المتّفق و المفترق: 1/521/276، کنز العمّال: 11/621/33022.
88. فضائل الشيعة: 48/4، الأمالی، صدوق: 679/927.
89. الأمالی، طوسی: 133/212، بشارة المصطفی: 71 .
90. الفردوس: 2/142/2723، مناقب آل أبی طالب: 3/200 .
91. بشارة المصطفی: 37، بحار الأنوار: 39/278/55 و68/125/53.
92. الفردوس: 3/373/5135، المناقب: 67/39، بشارة المصطفی: 75.
93. الأمالی، صدوق: 93/69، بشارة المصطفی: 16 و154.
94. ثواب الأعمال: 247/2.
95. فضائل الصحابة، ابن حنبل: 2/664/1132، مناقب علی بن أبی طالب: 217/262.
96. مناقب علی بن أبی طالب: 218/264.
97. مناقب آل أبی طالب: 3/201، شرح الأخبار: 2/269/577.
98. تاريخ دمشق: 42/282، المعجم الأوسط: 2/337/2157، الأمالی، طوسی: 181/303.
99. فضائل الشيعة: 56/17، الأمالی، صدوق: 656/891، بشارة المصطفی: 180.
100. الأمالی، طوسی: 330/660، بشارة المصطفی: 236، کشف الغمّة: 2/24.
101. ينابيع المودّة: 2/79/91.
102. الفضائل، ابن شادان: 125، شرح الأخبار: 1/223/207 .
103. کشف الغمّة: 1/91، بحار الأنوار: 39/267/42.
104. الخصال: 577/1.
105. أعلام الدين: 136.
106. تاريخ دمشق: 42/297.
107. سنن الترمذی: 5/641/3733، مسند ابن حنبل: 1/168/576.
108. قمر، آيه 54 و 55.
109. المناقب: 276/259، تأويل الآيات الظاهرة: 2/629/1.
110. تفسير فرات: 456/597 و598، تأويل الآيات الظاهرة: 2/630/2 .
111. الأمالی، صدوق: 374/471، بشارة المصطفی: 34 .
112. در حديثی ديگر آمده است: «کسی که علی را دوست بدارد، همراه من و همراه اوست».
113. إحقاق الحقّ: 21/326.
114. شرح نهج البلاغة: 4/105، بحار الأنوار: 39/295.
--------------------------------------------------------------
منبع: دانشنامه اميرالمؤمنين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ



:: بازدید از این مطلب : 30
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ؛ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ؛ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ...

ضمن عرض تسلیت به مناسبت ماه محرم و ایام شهادت امام حسین علیه السلام و یاران وفادارش، تصویر و فایل لایه باز پرچم «یا ثارالله» از سری کارهای عصر انتظار را با ذکر صلواتی جهت سلامتی و تعجیل در ظهور مولای غریبمان حضرت امام زمان (ارواحنا و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) خدمت شما تقدیم می کنیم.
برای دیدن محتوای مرتبط به پیوندهای زیر مراجعه نمائید:
ویژه نامه / روز اول محرم
ویژه نامه نرم افزارهای ماه محرم و امام حسین علیه السلام
ویژه نامه خورشید بر نیزه/ ویژه عاشورای حسینی(علیه السلام)
ویژه نامه پرسمان حسینی(علیه السلام) - پاسخ به شبهات محرم
ویژه نامه چندرسانه ای محرم الحرام
ویژه نامه خون خدا(امام حسین علیه السلام)/ ویژه ماه محرم
فایل لایه باز محرم
تصاویر لایه باز محرم

پرچم یا ثارالله


:: برچسب‌ها: یا ثار الله , پرچم یا ثارالله ,
:: بازدید از این مطلب : 32
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین

ساجد هدایت عنوان طرحی است که با حضور اعضای پایگاه مضمار به رهبری استاد عرب اسدی شروع شده است و جلسه اول آن از ششم آذر ماه 1391 آغاز شد. در این طرح استاد عرب اسدی با رویکری تشکیلاتی به سیره امام سجاد علیه السلام نگاه می کند و مطالبی را که در این زمینه با تدبر در این زبور آل محمد بدست می آید را بیان می کنند

جلسه اول  مقدمه ای بود بر ورود به این نگاه و جایگاه تربیت آدم تشیکلاتی در زمان حضرت امام سجاد علیه السلام که پیش از ورود به صحیفه سجادیه (علیه السلام) ضرورت دارد لینک دانلود آن در ذیل آمده است

برگرفته از پایگاه مضمار؛ تشکیلات اسلامی



:: برچسب‌ها: تشکیلات اسلامی , امام سجاد , صحیفه سجادیه ,
:: بازدید از این مطلب : 36
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین

یکی از راههایی که برای جلوگیری از انحرافات و بروز حالات بد جسمی و روانی برای نوجوانان پیشنهاد می شود آموزش مسائل جنسی است.

راههای پیشگیری از همجنس گرایی

روشهای پیشگیری

برای پیش گیری راههای مختلفی وجود دارد که عبارتند از:

1- آموزش مسائل جنسی:

یکی از راههایی که برای جلوگیری از انحرافات و بروز حالات بد جسمی و روانی برای نوجوانان پیشنهاد می شود آموزش مسائل جنسی است.
این آموزش می تواند در خانه یا مدرسه صورت پذیرد؟ البته اگر با هماهنگی و همراهی خانواده و مدرسه این مهم انجام شود، نتیجه بهتر و سریع تری به دست می آید، در اینجا به نقش آموزش جنسی در تربیت جنسی می پردازیم.

الف) آموزش جنسی چیست؟

آن چه در آموزش از مربی به متربی منتقل می شود مجموعه اطلاعاتی است . در مورد مسائل جنسی هم باید فرض بر این باشد که متربی ذهنش خالی است و برای عملکرد درست از امور جنسی به اطلاعاتی در این زمینه نیاز دارد. با توجه به اینکه میل جنسی مانند سایر نیازها به ارضا نیاز دارد، فرد باید وظیفه اعضای خاص را شناخته و هدف هر کدام را مورد توجه قرار دهد؛ راه ارضای صحیح را از راه غلط بشناسد؛ و خوبی ها و بدی ها، هر یک را بداند؛ از این جهت طبیعی است که نادانسته های کودک، نوجوان و جوان، بیش از دانسته هایش می باشد و از این رو ضروری است بر عملش افزوده شود.

ب) آیا آموزش مسائل جنسی جایز است؟

در زمینه مسائل جنسی این سئوال مطرح می شود که آیا از جنبه تربیتی، آموزش مسائل جنسی به مصلحت فرد و جامعه است یا خیر؟ در صورت جواز چنین آموزشی، تا چه اندازه و چگونه می توان مسائل مزبور را باز کرد؟ از جمله اموری که در آموزش مسائل جنسی دخالت دارد، مساله باورها و ارزش های اجتماعی است که مردم به آن ها پایبند هستند و برای آن ارزش قائل می شوند. در زمینه آموزش مسایل جنسی، همه به یک صورت به آن نمی نگرند و به آن اهمیت نمی دهند. هایم گینات می گوید:
عقاید مربوط به مسائل جنسی نوجوان ها، ضد و نقیض است و انسان در این باره به تضاد ارزش ها برخورد می کند. به اعتقاد بعضی پدر و مادرها وقت آن رسیده است که واقعیات تازه ای را بپذیریم. نگرانی این دسته از والدین، بیماری های مقاربتی، آبستنی ناخواسته و آبروریزی است و تنها راه مقابله را آموزش جنسی می دانند. از طرفی عده ای مخالفت می کنند و می گویند : آزادی های جنسی بی بندوباری را تشویق می نماید و تمدن بشری را به مخاطره می اندازد و پدری می گوید: وظیفه نوجوان، مطالعه و کسب دانش است؛ لذا باید بر شهوات نفسانی اش غالب باشد. به اعتقاد برخی والدین حتی بحث درباره مسائل جنسی درست نیست؛ چون تحریک کننده است. نوجوان علاقه مند است و می خواهد درباره مسایل جنسی هر چه بیشتر بداند؛ از ندانستن ناراحت است و خواهان جواب قانع کننده و واقع بینانه است. اگر نوجوان بتواند در بحثی جدی شرکت کند، آزادانه حرف هایش را می زند . در اینکه آیا آموزش جنسی لازم است یا نه، باید گفت امروزه جوان های غربی از تلویزیون و سینما و مدرسه آموزش می بینند و می خوانند و می شنوند، خیابان ها منبع اطلاعات نادرست هستند.(47)

ج) ضرورت طرح و آموزش مسائل جنسی

علاقه به کسب معلومات جنسی قبل از رسیدن به سن بلوغ، به صورت طبیعی در کودکان پیدا می شود و آنان به تفاوت های میان زن و مرد و بزرگ تر و کوچک تر زیاد توجه می کنند. این توجه و علاقه به کسب معلومات جنسی در کودکی رنگ و بوی جنسی ندراد؛ ولی با توجه به این که او در حال آماده شدن برای ورود به بلوغ جنسی است، باید والدین و مربیان دلسوز آگاهی های لازم غیر تحریک کننده را به او بدهند. دختران قبل از حیض شدن باید اطلاعاتی راجع به بلوغ و آنچه یک دختر با آن دست به گریبان است، به دست آورند تا زمانی که در آن موقعیت قرار گرفتند، بدون ترس و اضطراب به وظیفه خود عمل کنند.
پسران نیز با این که دیرتر از دختران به بلوغ جنسی می رسند، وضعیتی مشابه دارند؛ از این رو نباید آنان را از معلوماتی که در زمینه بلوغ و مسائل مربوط به آن نیازمندند، محروم گذاشت. ناگفته نماند که به مرور زمان جوانان- چه دختر و چه پسر- ظرف معلومات جنسی خود را پر خواهند کرد؛ اما پیش از آنکه افراد غیر دلسوز و بعضا ناباب منبع اطلاعات فرزندان شوند، باید مادران برای دختران و پدران برای پسران معلمی کنند و اگر خود به علت ناکافی بودن اطلاعات یا شرم و خجالت نمی توانند به این مهم ا قدام کنند، نباید دست روس هم بگذارند و بی تفاوت از کنار مهم ترین دوران زندگی فرزندان خود عبور نمایند؛ بلکه باید افراد دیگری مانند بعضی خویشاوندان، معلمان، طبیب خانواده و روحانی معتمد که این شایستگی را دارند، به این کار وادار نمایند. والدین و مربیان وظیفه دارند آن چه خیر و صلاح فرزندان است، به آنان یاد دهند.
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید:
به فرزندان خود آن چه را که به وسیله آن خدا به آنها نفع می رساند، یاد دهید. (48)
در این روایت ملاک آموزش مشخص شده، و آن رساندن نفع به فرزند است؛ حال اینکه چه چیزی به نفع متربی است، برخی از راه عقائد و ارزش های دینی و اجتماعی حاکم بر جامعه معلوم می شود و مقداری هم به تشخیص خود مربی بر می گردد.
در فرهنگ ما ایرانیان صحبت کردن درباره ی کامجویی، حکم تابو (نگفتنیها، محرمات) دارد و والدین نیز این امور را جزء نگفتنی های زندگی قرار داده اند و هرگز با فرزندان خود در این خصوص حرف نمی زنند؛ حتی قبل ازدواج چیزی در این باره به فرزندان نمی آموزند و دختر و پسری که زن و مرد آینده هستند، اطلاعات جنسی ناقصی دارند. گویا فرهنگ ما تعمداً چشم و گوش خود را به روی این مسایل بسته و آن را قابل مطرح شدن نمی داند. حال این سئوال مطرح است که آیا دین اسلام با این شیوه ی برخورد موافق است یا خیر؟ آیا اسلام طرح مسایل جنسی را مجاز می شمارد و بلکه در مواردی آن را ضروری و قلمداد کرده است؟
معمولاً می گویند تماس جنسی که به منظور رفع نیاز جنسی صورت می گیرد، امری طبیعی است؛ همانگونه که خوردن و آشامیدن، جهت رفع گرسنگی و تشنگی امری عادی است. در این صورت چرا نباید درباره امور جنسی صحبت کرد تا همیشه اطلاعات ناقصی از مسایل آن داشته باشیم. مگر نه این است که اطلاعات ناقص و در مواردی غلط باعث می شود رفتارهای ما که بر اساس آن اطلاعات است نیز؛ ناقص و غلط باشد. اگر زن و شوهر بدانند برخی از ناراحتی های اعصاب و بد رفتاری ها و غیره در نتیجه عدم ارضای صحیح میل جنسی است که از اطلاعات ناقص و غلط آنان از امور جنسی ناشی می شود، شاید به خود آیند و به فکر تکمیل و تصحیح اطلاعات خود در این باره بیفتند.
از مطالب گذشته روشن شد که اسلام ارضای میل جنسی را مفید و ضروری می داند؛ به همین جهت کسب اطلاعات مفید را برای ارضای صحیح آن را نیز، لازم می شمارد. امام صادق علیه السلام می فرماید: «خداوند هیچ کدام از نیازها را (که انسان به آن احتیاج داشته باشد)، رها نکرده، مگر این که (راه رفع نیازمندی را) به پیامبرش آموخته است ( که به مردم بیاموزد) از جمله تعلیمات خدا به پیامبرش این بود که روزی به منبر رفت و حمد و ثنای خدا را گفت سپس فرمود: جبرئیل از طرف خدا آمده و می گوید: دختران باکره به منزله ی میوه بر درخت هستند که وقتی رسیدند و باغبان آن را نچیند، نور آفتاب آن را فاسد و باد آن را پراکنده می کند، و دختران باکره نیز زمانی که بالغ شدند و مثل سایر زنان حیض دیدند، هیچ دوایی جز شوهر کردن برای آنها نیست؛ چون آنان هم انسان هستند» (49)
امام رضا علیه السلام می فرمایند:
جبرئیل بر پیامبر ﷺ نازل شد و گفت: که خدا به تو سلام می رساند و می گوید: که دختران باکره به منزله میوه بر درخت هستند که وقتی رسیدند هیچ دوایی ندارند، جز این که چیده شوند، و گر نه نور آفتاب و باد آن را فاسد می کنند، و دختران باکره نیز زمانی که به رشد زنان رسیدند، هیچ دوایی جز شوهر کردن برایشان نیست، و الا آنان از فتنه در امان نیستند.(50)
علاوه بر آن منابع اسلامی آیات و روایاتی وجود دارد که متکفل تبیین شیوه صحیح آمیزش جنسی است و در واقع شیوه ی آمیزش صحیح را به انسان می آموزد. پس می توان گفت که نه تنها اسلام آموزش و طرح مسائل جنسی را منع نکرده، بلکه خود بدان اقدام کرده است. جابر بن عبدالله انصاری می گوید:
پیامبر ﷺ از مواقعه قبل از ملاعبه با همسر نهی کردند.
علاوه بر این اسلام بر مرد سفارش می کند که بعد از رفع نیاز جنسی، فوراً خود را کنار نکشد. مطالب این چنینی، فراوان است که در جای خود به آن ها پرداخته شده. ناگفته نماند که برای طرح این قبیل امور، باید حدودی را در نظر گرفت و حریم هایی را نگه داشت.
تغییرات جسمی و رشد ناگهانی اعضای بدن در دوران بلوغ و تحولات جنسی نمی تواند برای حالات روانی نوجوان بی اثر باشد؛ زیرا او پس از ظهور تغییرات جسمی و بدنی که بسیار سریع صورت می گیرد، نمی تواند خود را به راحتی و به طور صحیح با آن ها سازگار کند و در نتیجه دچار نوعی اضطراب، تعجب، تشویش و ناامنی می شود؛ از این رو نوجوان حساسیت پیدا می کند و هیجان های تندی در او ظاهر می شود.
برای جلوگیری از این قبیل نگرانی ها و ناراحتی های روانی در نوجوانان، باید به طریقی سازنده، آنان را قبل از رسیدن به بلوغ، از اتفاقات و تغییرات جسمی ناشی از بلوغ آگاه کرد، و بعد از بلوغ آنان را راهنمایی نمود تا مضطرب و نگران نشوند. بهترین راهی که برای جلوگیری از انحرافات و بروز حالات بدروانی برای نوجوانان پیشنهاد می شود، آموزش جنسی است. این آموزش هم می تواند در خانه و هم در مدرسه صورت پذیرد؛ البته اگر با هماهنگی و همراهی هم این مهم انجام شود، نتیجه بهتر و سریع تری گرفته می شود.

د) آثار بی توجهی به آموزش صحیح جنسی

برخی از والدین اطلاعات کمی درباره مسایل جنسی دارند و در مورد امراضی که دستگاه تناسلی را تهدید می کند، بی اطلاع هستند؛ مثلاً نمی دانند با درد قاعدگی دختران چگونه برخورد کنند . یا به سبب شرم و حیایی که بین والدین و فرزندان است، فرزندان کم تر درباره مسایل جنسی سئوال می کنند و والدین هم نمی توانند آن چه در مورد مسایل جنسی می دانند، به فرزندان خو منتقل کنند.
بر خلاف تصور و باور مردم، مسایل بلوغ از جمله مساله جنسی را نباید به سکوت برگزار کرد و از کنار آن گذشت. نباید نوجوان را در این زمینه به حال خود رها کرد؛ بلکه او را ازدگرگونی ها و تحولات جنسی، جسمی و روحی این دوره آگاه نمود. در صورتی که والدین و مربیان از این امر مهم غفلت کنند، زمینه به وجود آمدن آسیب ها و مشکلاتی برای فرد ایجاد خواهد شد.
برخی از آسیب هایی که نوجوانان و جوان را تهدید می کند، عبارتند از :
1-استفاده از کانال های اطلاعاتی آلوده، غیر مطمئن و بعضاً مضر در مورد امور جنسی بر اثر ارضا نشدن حس کنجکاوی جنسی صورت می گیرد.
2- احساس گناه و خجلت از مشاهده عوارض طبیعی بلوغ که نوعاً به انزوا، درون گرایی و خودارضایی می انجامد.
3- عدم اطلاع از تکلیف شرعی و وظایفی که نوجوان از نظر شرعی در قبال عوارض جسمی و جنسی این دوره دارد و در نتیجه بنیان اخلاقی و اعتقادی وی در اوان تکلیف سست می شود.
4- بی اطلاعی نوجوان از مسائل قریب الوقوع، باعث عدم انجام تکالیف شرعی شده و نقطه شروع نامناسبی برای حیات دینی و معنوی فرد محسوب می گردد.
5- ناآگاهی نوجوان از علایم جنسی و روانی بلوغ جنسی وی را غافلگیر و مضطرب می کند و باب کانال های اطلاعاتی جنسی دیگر را که غالباً منحرف اند و بدآموزی دارند، می گشاید.(51)
6- شکل گیری عادات و رفتارهای نابهنجار جنسی، مبتنی بر اطلاعات غلط جنسی که در زندگی به آن ها دست یافته است؛ مثلاً کسی که داشتن روابط جنسی را گناه قلمداد می کند، چنین روابطی را شامل رابطه زناشویی نیز می داند. در نتیجه آنگاه که خود در نقش یک زن یا شوهر ظاهر می شود، این طرز فکر بر رفتارهای جنسی او اثر می گذارد و موجب بروز رفتارهای نامتعادل در زمینه جنسی شده و رابطه جنسی به سردی می گراید و به اصطلاح در زمینه جنسی سرد مزاج می شود.(52)
با توجه به این مسائل لازم است افراد واجد صلاحیت که مناسبات دوستانه ای با نوجوانان دارند، او را از مسایل مبتلا به جنسی خود آگاه کرده و بینش درستی درباره سیر طبیعی رشد جنسی و جسمی به وی بدهند. مرحوم سید بن طاووس از جمله دانشمندانی است که تربیت فرزند را به خصوص در زمان بلوغ مورد توجه خویش قرار داده و درباره دوره ی بلوغ مسایل مهم و سودمندی را به فرزند خویش متذکر شده اند. ایشان در بخشی از نامه ای که به مناسبت نزدیک شدن بلوغ فرزندش، محمد، نگاشته است، تشرف به تکلیف را نعمت الهی و روز تکلیف را عیدی بزرگ برای انسان می داند و به فرزندش سفارش می کند که این روز را مهم ترین روز خود به حساب آورد. ایشان برای این که صداقت خود را به چنین گفتاری نشان دهند، مبلغی پول به رسم هدیه و عیدی برای او در نظر می گیرند. (53)

ه) آثار و فوائد آموزش صحیح جنسی

روی آوردن به آموزش جنسی این فایده را دارد که جلو مشکلات را می گیرد، علاوه بر آن آثار مثبت دیگری نیز در پی خواهد داشت که عبارتند از :
1-اجتناب از راه های غیرصحیح ارضای میل جنسی
2- جلوگیری از اختلال در سایر روابط خانوادگی
3- جلوگیری از دلسردی و دل زدگی از عمل جنسی
4- رسیدن به رابطه جنسی کامل
در پرتو آگاهی های سودمند و کامل جنسی است که زن و مرد می توانند به یک رابطه کامل جنسی برسند. رابطه کامل جنسی زمانی محقق می شود که با عشق بازی شروع شود و طرفین در آن به اوج لذت جنسی برسند. در نزدیکی کامل باید پس از عشق بازی برای مرد و زن تخلیه جنسی- و از مرد انزال کامل- صورت گیرد و بعد از آن هم وقت استراحت باشد. انزال ناقص منی آثار نامطلوبی دارد که از رابطه جنسی ناقص ناشی می شود؛ برخی از آنها عبارتند از:
- در پروستات مرد اختلال ایجاد می شود؛ غلبه خون در مجاری ادرار و ورم بیضه ها از دیگر عوارض آن است.
- اگر تحریک پذیری روحی و روانی طرفین که بر اثر تماس جسمانی به وجود آمده و می تواند روی اعصاب هر دو اثر بگذارد، تکرار شود، آثار نامطلوبی از جمله ناتوانی جنسی در پی خواهد داشت.
- کم طاقت شدن، زود از جا در رفتن و عصبانی شدن، از دیگر خطرهای رابطه ی جنسی ناقص است؛ چون انرژی، متراکم و سرکوب شده است و راهی برای تخلیه می جوید. البته در این خصوص بهترین راه تخلیه، دوش آب سرد یا ولرم است.
5- بهره کامل از آمیزش جنسی

و) شیوه آگاه کردن متربی از مسایل جنسی

آگاه نمودن متربی از مسایل جنسی، به دو صورت امکان پذیر است:
-ارتقای دانش جنسی قبل از طرح سئوال از طرف متربی
- ارتقای دانش جنسی از طریق پاسخگویی به سئوال های جنسی

2- توجه به عزت و کرامت انسانی

یکی دیگر از راه هایی که انسان با آن می تواند از آلوده شدن به گناه مصون بماند، توجه به عزت و کرامت خود می باشد. مسلماً هر کس برای خود، شأن و شخصیتی قائل است و حاضر نیست به سادگی آن را از دست بدهد. توجه به این مساله موجب می شود انسان بدون فکر به کاری دست نزند و اگر پیشامدی به شخصیت او آسیب رساند، در صدد جبران بر می آید. در مورد تربیت جنسی نیز، می توان از این مساله سود جست.
شخصیت و آبرو در جامعه اسلامی – و شاید جوامع غیر اسلامی- جایگاه والایی دارد و نوع مردم از انگشت نما شدن در جامعه به وسیله ی لغزش های جنسی؛ بیش تر از بی آبرویی به وسیله لغزش های دیگر هراس دارند؛ از این رو می توان از این زاویه به متربی گوشزد کرد و او را از افتادن در گرداب انحرافات جنسی بر حذرداشت. در روایتی از حضرت علی علیه السلام نقل شده است:
هر کس برای خودش بزرگی و کرامت قائل باشد، شهوت برایش پست می شود.(54)
و همین طور حضرت فرموده اند:
هر کس شرافت خویش را بشناسد، او را از پستی شهوت مصون می دارد.
بر عکس، اگر نگرش درستی از بلوغ و مسایل آن برای نوجوان و جوان شکل نگیرد و در نتیجه آن را کم ارزش و یا بی ارزش قلمداد کند، زمینه ی گرایش به بزهکاری و انحرافات جنسی در او فراهم می شود. چه زیبا فرموده است حضرت علی علیه السلام: از شر کسی که نفس خود را خوار کرده است، در امان نباش.(55)

3- توجه به ارزش ها

سومین راهی که در پیش گیری می تواند مورد استفاده قرار گیرد، توجه به ارزش هاست. در منابع اسلامی به این نکته توجه زیادی شده که در طول زندگی به امور ارزشمند تذکر داده شده شود؛ مثلاً هنگام طرح روابط فرزندان با والدین در منزل و بیان محدودیت های آن، وقت نماز را محور قرار می دهد و می فرماید:
ای کسانی که ایمان آوردید، کسانی که مالک آنان هستید و فرزندانی که به حد تمیز رسیده اند و هنوز بالغ نشده اند، باید هنگام وارد شدن (بر والدین) در سه زمان اجازه بگیرند؛ بعد وارد شوند: یکی قبل از نماز صبح (وقتی که معمولاً زن و شوهر با لباس خواب هستند) دیگری بعد از (نماز) ظهر هنگامی که لباس های کامل تان را کنار می گذارید و آخر بعد از نماز عشاء.(56)
با این که دعاهای متعددی برای زمان آمیزش وارد شده است که در آن هنگام خوانده شود. همه این تاکیدات برای این است که انسان از عمل جنسی، صرفا قصد لذت جویی نداشته باشد.
دوران بلوغ و ایام جوانی، دوره توجه شدید به ارزش اشیاء و زیبایی های زندگی در شئون مختلف مادی و معنوی است. اخلاق نوجوان و جوان بر معیار ارزش ها توسعه می یابد و شخصیت آنان بر همان اساس رشد می کند. «جوان بر حسب منافع خود و افکار باطنی خویش در مقابل ارزشی که برای اشیاء و اعمال و اوضاع قائل می شود، خیلی حساس است.» (57)
برای متخلق شدن به اخلاق پسندیده و رسیدن به رشد شخصیت، توجه به سه نوع ارزش ضروری است:
1-ارزش عمر 2-ارزش زندگی 3- ارزش اخلاقی.(58)

4- استمداد از خداوند و اهل بیت علیهم السلام

انسان باید از ادامه نگاه به زن بیگانه خودداری کند؛ زیرا نگاه پی در پی آتش شهوت را شعله ور می سازد. در صورتی که امکان ارضای میل جنسی نبود، با خواندن نماز و توسل به اهل بیت علیهم السلام به آنان پناه ببرد و از آنان کمک بخواهد.
توجه به خدا و اهل بیت علیهم السلام به نوبه خود ایمان را تقویت می کند و موجب می شود فکر گناه به ذهن انسان راه نیابد . به علاوه سبب می شود انسان به خود آید و با احساس شرم و حیا در برابر آن بزرگواران، از لغزش مصونیت یابد. (59)

روایات

برای جلوگیری از پیش آمدن چنین عمل شنیعی چند چیز را که مقدمات قریبه و بعیده آن است تحریم فرموده:
نگاه شهوتی بر پسر حرام است:
1 -نگاه کردن از روی شهوت به جوان امرد ( پسری که هنوز مو به صورتش در نیامده) حرام است. بلکه از رسول خدا ﷺ روایت شده که: فتنه ی جوان زیبای امرد از فتنه ی دختر باکره بیشتر است. پس بر هر مسلمانی واجب است از چشمان خود نهایت مواظبت را بکند که به چنین گناه بزرگی مبتلا نشود.(60)
لجام آتشین برای بوسه شهوت
2- بوسیدن جوانی از روی شهوت حرام است. چنانچه از حضرت صادق علیه السلام است که پیغمبر ﷺ فرمود: کسی که جوانی را از روی شهوت ببوسد خداوند او را در قیامت به لجامی از آتش لجام می فرماید. (61)
و از حضرت رضا علیه السلام مرویست که: هرگاه جوانی را از روی شهوت ببوسد ملائکه آسمان و ملائکه های زمین و ملائکه غضب او را لعنت کنند و جهنم برایش آماده شود و مکان بدی جایگاهش می باشد.( فقه الرضا)
و نیز از پیغمبر ﷺ روایت شده است که فرمودند: کسی که جوانی را از روی شهوت ببوسد خداوند او را در آتش جهنم هزار سال معذب می فرماید.(62)
و اگر مسلم شد که کسی جوانی را از روی شهوت بوسیده باید حد بخورد و حدش از سی تا نود تازیانه است هر قدر حاکم شرع صلاح بداند او را می زند.
خوابیدن دو مرد یا دو زن
3- خوابیدن دو مرد در یک بستر و زیر یک لحاف در صورتی که هر دو عریان باشند حرام است و همچنین است حکم دو زن، فرقی بین محرم و بیگانه نیست.
و در چند روایت است که باید آنها را حد زد و برایش هم حد زنا معین شده یعنی آنها را یکصد تازیانه بزنند.(63)
و بعضی از علماء فرموده اند چون برای خوابیدن دو مرد عریان زیر یک لحاف حد معین شده پس از گناهان کبیره است.
و از رسول خدا ﷺ مرویست که: بستر فرزندان خود را از ده سالگی جدا سازید یعنی دو برادر یا دو خواهر زیر یک لحاف از همان کوچکی نخوابند.(64)
پاسخ به دو سئوال:
سئوال اول: حد لواط چقدر است؟
چون حرمت و فساد لواط بیشتر از زنا است حدش شدیدتر است و آن کشتن می باشد هرگاه لواط کننده و دهنده هر دو عاقل و بالغ باشند هر دو را باید کشت و فاعل را بوسیله ی شمشیر یا سنگسار کردن یا زنده به آتش سوزانیدن یا از بالای بلندی مانند کوه پرتاب کردن با دست و پای بسته، بایستی کشت و انتخاب نوع قتل به نظر حاکم جامع الشرایط است.
و از حضرت امیرالمومنین علیه السلام مرویست که: پس از کشتن بدنش را به آتش بسوزانند و این گناه بزرگ مانند زنا به یکی از دو چیز ثابت می شود:
یکی اقرار است به اینکه فاعل یا مفعول یا هر دو به این گناه خود چهار مرتبه اقرار کنند و اگر کمتر از چهارمرتبه اقرار کند حد بر او جاری نمی شود و تنها تعزیر (تأدیب) می شود و بعضی از فقهاء فرموده اند: چهارمرتبه اقرار باید در چهار مجلس شود و شرط است در اقرار کننده بلوغ (پس اگر نابالغ باشد تادیب باید شود) و کمال عقل و حریت و اختیار (پس اگر به اجبار و اکراه بوده حد ندارد).
دوم شهادت چهار مرد عادل بالمعاینه است یعنی بگویند به چشم خود دیدیم که فلان با فلان لواط نموده و اگر گواهی دهندگان کمتر از چهار نفر باشند گواهی آنها رد می شود و حد جاری نمی گردد بلکه حد قذف بر آنها باید جاری شود و اگر شخص لاطی پیش از گواهی شهود توبه کند حد بر او جاری نمی شود و هر یک از اقرار و گواهی اگر بر دخول بر دُبُر باشد حد آن کشتن است و اگر بر تفخیذ یعنی دخول در الیه و رانها باشد حد آنها یکصد تازیانه است.(65)
سئوال دوم: چرا حد لواط قتل است
1- دو نفری که شرم و حیاء را از دست داده و از عالم انسانیت سقوط کرده و در نتیجه انحراف جنسی در جلو چشم چهار مرد با تقوی با هم جمع شوند جز جرثومه فساد چیز دیگر نیستند و اگر زنده بمانند جامعه ای را آلوده و منحرف – به مانند خود خواهند ساخت چنانچه در قوم لوط در ابتداء شیطان یک نفر را به این گناه آلوده ساخت سپس آن بدبخت دیگران را به این گناه وادار کرد تا جائیکه در برابر چشم یکدیگر مردان به مردان و زنان با زنان جمع می شدند و نیز کسی که از چنین گناه بزرگی از کار خود پشیمان نشود و توبه نکند دانسته می شود کفر و انکارش به خدا و سرای آخرت و بالجمله چنین شخص جز کشتن و سوختن او چاره دیگری نیست و نیز گوئیم:
2- برای اینکه این گناه بزرگ در میان مسلمانان شایع نگردد که در اثر اشاعه اهمیت و قبح آن از نظرها محو گردد در دین اسلام، با اینکه برای اثبات هر موضوعی گواهی دو مرد عادل کافی است لیکن در موضوع اثبات زنا و لواط به گواهی دو نفر یا سه نفر ثابت نمی شود بلکه بر آنها جایز نیست گواهی دادن و اگر گواهی دادند بر آنها حد قذف (نسبت زنا یا لواط به مسلمان دادن) جاری می شود بلی اگر چهار مرد عادل به چشم خود ببینند دخول یا تفخیذ را می توانند گواهی دهند و به گواهی آنها ثابت می شود و حد فاعل و مفعول جاری می گردد به شرط اینکه پیش از گواهی از کردار خود پشیمان و تائب نشوند و الا حد ساقط می گردد.
و اما اقرار به اینکه در شرع اسلام هر انسان بالغ عاقل از روی اختیار و عمد به موضوعی که به زیان او است اگر یک مرتبه اقرار و اعتراف صریح کند ثابت می شود لیکن در موضوع زنا و لواط تا سه مرتبه هم ثابت نمی شود مگر اینکه چهار مرتبه تکرار کند و احتمال مزاح یا بیماری روانی یا چیز دیگر داده نشود و این سخت گیری برای آنست که از اقرار دست بردارد و حد بر او جاری نشود و دانسته شود که این گناه آن قدر بزرگ و مبغوض است که هیچ مسلمانی به آن آلوده نمی گردد و اهمیت آن باقی بماند و از این بیان دانسته می شود سر کراهت اقرار توضیح مطلب آنکه اگر مسلمانی به گناه زنا یا لواط آلوده شد فاش کردن کردار ناروای خود و اقرار به آن مکروه است هر چند اگر نزد حاکم شرع چهار مرتبه اقرار کند و حد بر او جاری شود عذاب آخرتی قطعاً ندارد و خداوند عادل جمع نخواهد فرمود بین عقوبت دنیوی و عذاب اخروی و گنه کار پس از اجرای حد بر او قطعاً از آن گناه پاک شده است لیکن بهتر آن است که سر خود را فاش نکند و تنها با پروردگار خود این راز را در میان گذارد و از در توبه و تصرع به سوی او در آید و براستی از کردار خود پشیمان و از شرمساری نزد پروردگار سوخته و گداخته و نالان باشد امید است که خداوند به ناله های او ترحم فرموده و از آن آلودگی پاکش فرماید و البته باید تا آخر عمر بین خوف و رجا باشد یعنی هم از عقوبت آخرت بترسد و هم امید به فضل و کرم الهی داشته باشد و به عبارت دیگر نه مغرور و بیدرد و بی باک باشد به مانند اینکه کاری نکرده و گناه خود را کوچک شمرده و خود را پاک پنداشته باشد و نه یأس و ناامیدی او را بگیرد و خیال کند گناه او بزرگتر از آن است که آمرزیده شود و از این روی خدا را نخواند و از او طلب آمرزش نکند. (66)
در اینجا چند روایت ذکر می شود:
1-امیرالمومنین علیه السلام فرمود: اگر سزوار بود که کسی دو بار سنگسار شود هر آینه لواط کننده این چنین سنگساری می شد.
شریعت های آسمانی متفقاً با این خوی نکوهیده به مبارزه پرداخته اند زیرا اساس بقدری اجتماع تناسل است و لواط مانع از آن است و در نتیجه این عمل منکر اجتماع را در معرض فساد و زوال قرار می دهد به علاوه ارتکاب این عمل موجب آن می شود که روح مردانگی کودک از میان برود و سرانجام از قیام به وظائف حیاتی و اجتماع که مستلزم داشتن روح رجولیت حقیقی است عاجز ماند و صدمه ای عظیم از این راه متوجه اجتماع شود زیرا برای آنکه تناسل بر اساس صحیح انجام شود لازم است که مرد و زن در جهت رجولیت و انوثیت کامل و صحیح باشند و لواط یا نسل را از میان می برد و یا آن را ضعیف می سازد.

داستانی زیبا

توبه می کند و نمی سوزد
در فروع کافی کتاب الحدود از حضرت صادق علیه السلام روایت می کند که: روزی حضرت امیرالمومنین علیه السلام در میان جماعت اصحاب بودند مردی آمد و گفت یا امیرالمومنین با پسری لواط نموده ام پاکم کن، (یعنی بر من اجرای حد فرما) حضرت فرمود: برو به خانه ات شاید سودائی در طبیعت حرکت کرده باشد ( چون به سبب احتمال شبهه، حد ساقط می شود لذا فرمود شاید حواست حاضر نیست و اقرارت از روی کمال عقل و شعور نیست) روز دیگر آمد و همان اقرار را کرد و خواهش اجرای حد را تکرار نمود.
حضرت ثانیاً فرمود: به منزلت رو، شاید سودائی در طبیعت حرکت کرده و چنین اقراری می کنی تا اینکه سه مرتبه بازگشته و همان طور اقرار و سپس خواهشش را تکرار کرد.
در مرتبه ی چهارم حضرت فرمود: که پیغمبر ﷺ در این واقعه سه حکم فرموده هر یک را می خواهی اختیار کن یکی اینکه دست و پایت را ببندند و از کوه پرتابت کنند یا اینکه با شمشیر ترا بکشند یا با آتش ترا بسوازنند؟
عرض کرد: یا علی! کدامیک از اینها دشوارتر است؟ فرمود: سوزاندن با آتش، گفت: آن را اختیار کردم.
حضرت فرمود: تهیه ی کار خودت را بکن، گفت چنین خواهم کرد، پس برخاست و دو رکعت نماز خواند سپس گفت خدایا گناهی از من سرزده که تو به آن دانایی و من از گناه تو ترسیدم و به نزد وصی رسول تو آمدم و از او خواهش کردم مرا از گناه پاک کند، او مرا بین سه نوع عقوبت مختار فرمود خداوندا من آن را که سخت تر بود انتخاب کردم از تو می خواهم که این عقوبت را کفاره ی گناهان من گردانی و مرا در آخرت به آتش خود در جهنم نسوزانی پس گریان برخاست و د گودالی پر از آتش که برایش آماده شده بود نشست آتش از اطرافش شعله می کشید.
حضرت امیرالمومنین علیه السلام بر حالش رقت فرمود و گریان شد و اصحاب همه به گریه در آمدند، پس از آن، حضرت فرمود: برخیز ای مرد که ملائکه آسمان و زمین را به گریه در آوردی به درستی که خداوند توبه ات را پذیرفت، برخیز و به آن گناهی که کردی نباید برگردی. (67)
نکته: مشهور بین فقهاء آن است که اگر گنه کار پس از اقرار و حاضر شدن برای اجرای حد، توبه نماید امام مخیر است که حد را اجرا کند یا نکند. چنانچه در حدیث مزبور امام علیه السلام از اجرای حد صرف نظر فرمود و این اختیار اجرای حد مخصوص موردی است که گناه با اقرار گنه کار ثابت شود نه به شهادت شهود که در این صورت توبه ی گنه کار در اجرا نمودن حد تاثیری نداشته و حتماً باید حد اجرا شود.
یک مسئله:
باید دانست که مادر و خواهر و دختر پسری که لواط داده بر لواط کننده حرام همیشگی است، یعنی پس از این عمل زشت دیگر هیچ وقت نمی تواند مادر و دختر و خواهر لواط دهنده را بگیرد. (68)

 

مطالب تکمیلی:
همجنس گرایی و همجنس بازی - ارضای میل جنسی
همجنس گرایی و همجنس بازی - آثار هم جنس خواهی
همجنس گرایی و همجنس بازی - امراض و بیماری های همجنس بازان
همجنس گرایی و همجنس بازی - همجنس گرایی از دیدگاه قرآن
همجنس گرایی و همجنس بازی - فلسفه همجنس گرایی
همجنس گرایی و همجنس بازی - همجنس بازی از دیدگاه روایات
همجنس گرایی و همجنس بازی - همجنس گرایی از دیدگاه جامعه شناسی

پی نوشت:
(47)- تربیت جنسی در اسلام/ ص 166-167، به نقل از روان شناسی بلوغ، هایم گینات، ترجمه مهدی قراچه داغی/ ص 136-138.
(48)- وسائل الشیعه/ ج 27/ ص 45/ح 23170.
(49)- وسایل الشیعه/ج7/ ص 39.
(50)- بحارالانوار/ج16/ ص 223.
(51)- مراحل رشد و تحول انسان/ ص 193 و 194 و 221، محمد رضا.شرفی)
(52)- تربیت جنسی در اسلام/ ص 177.
(53)- همان/ ص 177.
(54)- بحارالانوار/ج87/ص71 و ص 13.
(55)- تربیت جنسی در اسلام/ ص 202-203.
(56)- نور/ 58-60.
(57)- گفتار فلسفی/ص 46.
(58)- تربیت جنسی در اسلام/ ص 203-205.
(59)- همان/ ص 208-209.
(60)- وسائل الشیعه/ باب نکاح/ باب 21، ص 258) همان/ج1/ص 206.
(61)- همان.
(62)- مستدرک/کتاب نکاح، باب 17/ ص 57.
(63)- گناهان کبیره/ ج1/ ص 207.
(64)- وسائل الشیعه/ کتاب النکاح/ باب 127/ ص 30 .
(65)- گناهان کبیره/ ج1/ ص 208.
(66)- همان/ ج1/ ص 208-209.
(67)- همان/ ج1/ ص 210-211 .
(68)- همان/ ج1/ ص211.
منابع:
- تربیت جنسی در اسلام/ حافظ ثابت/ ناشر: مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سوم/ تابستان 1386.
- انتخاب هسمر/ ابراهیم امینی/ ناشر: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی/ چاپ هفدهم/ سال 1380.
- تفسیر نمونه/ ناصر مکارم شیرازی/ انتشارات دارالکتب الاسلامیه/ چاپ بیست و نهم / سال 1382.
- میزان الحکمه/ محمد محمدی ری شهری/ انتشارات دارالحدیث/ چاپ سوم/ سال1381.
- وسائل الشیعه/ شیخ حر عاملی/ موسسه آل البیت علیهم السلام/ چاپ اول/ 1409ق.
- نهج البلاغه.
- بیماریهای آمیزشی و ناتوانیهای جنسی/ مجتبی رستمی و علی اصیلیان/ انتشارات هنرهای زیبا/ چاپ اول سال 1384.
- گناهان کبیره/ عبدالحسین دستغیب/ دفتر انتشارات اسلامی/ چاپ دوازدهم/ تابستان 1387.
- مستدرک الوسائل/ میرزا حسین نوری/ موسسه آل البیت لاحیاء التراث/طبع دوم/ 1409 قمری.
- جامعه شناسی روابط جنسی/ مؤلف: آندره مورالی دانینو/ مترجم: حسن پویان/ انتشارات توس/ چاپ اول، 1383/ چاپ حیدری
- بحارالانوار/ محمد باقر مجلسی/ انتشارات: اسلامیه/ چاپ اول.
- عین الحیوه/ محمد باقر مجلسی/ انتشارات کتابفروشی اسلامیه/ چاپ سوم/ زمستان 1377.
- داستانهای شنیدنی و آموزنده از کیفر گناهکاران/ سید جواد رضوی/ ناشر: گلستان ادب/چاپ اول/ زمستان 1379.



:: برچسب‌ها: همجنس گرایی, همجنس بازی, راههای پیشگیری از همجنس گرایی ,
:: بازدید از این مطلب : 52
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 14 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین

در قرآن مجید سه نوع عذاب برای قوم لوط بیان فرموده: صیحه باریدن سنگ عذاب بر آنها، زیر و رو شدن شهرهای آنها، بعد می فرماید: عذابی که بر قوم لوط نازل شد از ظلم کنندگان دور نیست.

همجنس گرایی از دیدگاه قرآن

در قرآن مـجید در سوره های اعراف، هود، حجر، انـبـیاء، نـمل و عنکبوت اشاراتی به وضع قوم لوط و گناه شنیع آنها شده است، منتها در هر مورد تـعبیرش بـا مورد دیگر متفاوت است، در حقیقت هر کدام از این تعبیرات به یکی از ابعاد شوم این عمل ننگین اشاره می کند:
در سوره اعراف می خـوانـیـم کـه لوط بـه آنـهـا مـی گـویـد: إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ ۚ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ.(اعراف - 81).[آیا شما از روی شهوت به سراغ مردان می‌روید، نه زنان؟! شما گروه اسرافکار (و منحرفی) هستید!]
در سـوره انـبـیـاء می خوانیم : وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ ۗ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ: ما لوط را از قریه ای که خبائث انجام می داد رهائی بخشیدیم، آنها قوم بد و فاسقی بودند (انبیاء - 74)
و در سوره شعراء آیه 166 می خـوانیـم کـه لوط بـه آنـهـا مـی گـویـد: بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ: شما جمعیت تجاوزگری هستید.
و در سـوره نـمـل آمـده اسـت : بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ: شـمـا قـومـی جاهل و نادانید (نمل - 55).
و در سـوره عـنـکـبـوت آیـه 29 از زبـان لوط چـنـیـن آمـده اسـت که به آنها می گوید: أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ: شـما به سراغ مردان می روید و راه فطرت و نسل انسان را قطع می کنید.
بـه ایـن تـرتـیـب ایـن عـمـل زشـت تـحـت عـنـوان اسـراف، خـبـیـث، فـسـق، تـجـاوز، جهل، قطع سبیل مطرح شده است.
اسراف از این نظر که آنها نظام آفرینش را در این امر فراموش کرده و از حد تجاوز نمودند و تعدی نیز به همین خاطر بر آن اطلاق شده است.
خـبـیـث به معنی کار یا چیز آلوده ای است که طبع سالم آدمی از آن تنفر دارد، و چه عملی از این عمل تنفر آمیزتر است.
فـسق به معنی خروج از اطاعت پروردگار و برهنگی از شخصیت انسانی است که از لوازم حتمی این کار است.
جهل به خاطر بی خبری از عواقب شومی اسـت کـه ایـن عمل برای فرد و جامعه دارد.
و بالاخره قطع سبیل نتیجه شوم این عمل را که در صورت گسترش منتهی به قطع نسل انسانی می گردد، چرا که تدریجا علاقه به جنس موافق جانشین علاقه طبیعی به جنس مخالف می شود می باشد.
عذابهای قوم لوط بر ظالمین:
در قرآن مجید سه نوع عذاب برای قوم لوط بیان فرموده: صیحه باریدن سنگ عذاب بر آنها، زیر و رو شدن شهرهای آنها، بعد می فرماید: عذابی که بر قوم لوط نازل شد از ظلم کنندگان دور نیست.[وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ](هود/ 83) و این تهدید سختی است به کسانی که عمل آنها را مرتکب می شوند.

ادامه دارد...
----------------------
مطالب تکمیلی:
همجنس گرایی و همجنس بازی - ارضای میل جنسی
همجنس گرایی و همجنس بازی - آثار هم جنس خواهی
همجنس گرایی و همجنس بازی - امراض و بیماری های همجنس بازان
همجنس گرایی و همجنس بازی - فلسفه همجنس گرایی
همجنس گرایی و همجنس بازی - همجنس بازی از دیدگاه روایات
همجنس گرایی و همجنس بازی - همجنس گرایی از دیدگاه جامعه شناسی
همجنس گرایی و همجنس بازی - راههای پیشگیری از همجنس گرایی

 

منبع: ضیاءالصالحین



:: برچسب‌ها: همجنس گرایی, همجنس بازی, همجنس گرایی از دیدگاه قرآن ,
:: بازدید از این مطلب : 33
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 13 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین

سندرم روده ای همجنس بازان (Gay bowel syndrome) اصطلاحی است که در اواخر دهه ی هفتاد میلادی مرسوم شد و به معنی گروهی از عفونت های روده ای در مردان همجنس بازان نیز به نوعی شیوع دارد ولی این اصطلاح در این مورد دقت کافی ندارد.

بیماری های روده ای در همجنس بازان

سندرم روده ای همجنس بازان (Gay bowel syndrome) اصطلاحی است که در اواخر دهه ی هفتاد میلادی مرسوم شد و به معنی گروهی از عفونت های روده ای در مردان همجنس بازان نیز به نوعی شیوع دارد ولی این اصطلاح در این مورد دقت کافی ندارد.
همجنس بازان مرد در خطر بیشتری هستند زیرا نوع خاصی از تماس جنسی را تجربه می کنند و شرکای جنسی در آنها متعدد است و در عین حال زودتر برای درمان مراجعه می کنند.
تماس جنسی در همجنس بازان مرد باعث می شود که عوامل بیماری زای روده ای از فردی به فرد دیگر منتقل شود.
تماس جنسی از راه معقد و سپس تماس دهانی در شریک جنسی دیگر یکی از دیگر راههای انتقال این بیماریهاست. اگر چه بسیاری از همجنس بازان مرد ممکن است برای مدتهای طولانی یک شریک جنسی را انتخاب کنند ولی فرهنگ کلی در این گروه داشتن شرکای جنسی متعدد است که خود آنها نیز در سطح وسیعی شریک جنسی متعدد دارند. به طوری که یک مرد همجنس باز ممکن است در طول زندگی به هزار شریک جنسی برخورد کند و حتی گاهی در یک جلسه با چند نفر تماس جنسی اتفاق افتد به طوری که تعداد شرکای جنسی را در سال گاهی به صد نفر می رساند. در عین حال ناشناس بودن شرکای جنسی به مراتب خطر بیشتری نسبت به تعداد آنها محسوب می شود زیرا پیگیری راه اپیدمیولوژیک را بسیار مشکل می کند.
بسیاری از بیماریها ممکن است به صورت بی علامت در فردی موجود باشند به همین دلیل این افراد هرگز دنبال درمان نخواهند رفت و بسیاری افراد دیگر را آلوده می کنند.
دلایل دیگری نیز برای انتقال بیماری در این گروه وجود دارد که شامل:
-کمبود ایمنی به صورت بالقوه در بعضی از همجنس بازان مرد وجود داردد.
- ارزیابی غیر دقیق بعضی از پزشکان که نه عامل اتیولوژیک در پیگیری و نه بیمار را به عنوان همجنس باز شناسایی می کنند.
- نقش آلت تناسلی مردانه به عنوان یک ابزار آسیب رسان به مخاط و انتقال دهنده عامل بیماری زا.

عوامل قابل انتقال در همجنس بازان

این عوامل عمده شامل باکتریها، انگل ها، اسپیروکت ها، ویروسها و قارچ هاست. بیماری های روده ای در این گروه عبارت است از پروکیت، کولیت و آنتریت هاست. باید توجه داشت که علائم بیماری های روده ای بسیار محدود است و از طریق این علائم نمی توان پاتوژن تاکید نمود و در عین حال یک بیمار همزمان ممکن است چند نوع از ارگانیسم های پاتوژن را حمل نماید.(9)

التهاب معده (proctitis)

این حالت عمدتاً با تیسفموس، درد آنورکتال و ترشح از معقد بروز می کند. تب، خارش معقد و تغییر در اجابت مزاج کمتر ظاهر می شوند. شایعترین عوامل ایجاد کننده آن عبارتند از: نیسریاگونوره، ترپونم سیفلیس، و کلامیدیاتراکوماتیس، که حداقل هشتاد درصد موارد را تشکیل می دهند.
عوامل دیگری نیز در این رابطه شناسایی شده اند و حداقل در یازده درصد موارد عامل ایجاد کننده آن متعددند بسیاری از موارد پروکتیت گونوکوکی بدون علامت بوده و در کشت روتین از رکتوم تشخیص داده می شوند. بسیاری مطالعات نشان داده اند که پنجاه درصد مردان همجنس بازی که به کلینیک بیماری های مقاربتی مراجعه می کنند کشت مثبت از نظر سوزاک دارند. افراد واجد علامت معمولاً از درد رکتوم و ترشح شکایت دارند. آلودگی با کلامیدیا نیز علائمی شبیه به این دارد در حالی که پروکتیت زخمی ناشی از هرپس بسیار دردناکتر است. در هرپس ضایعات و زیکولار ممکن است در اطراف معقد قابل رؤیت باشند.
بیماری های ناشی از ترپوسماپالیدوم معمولاً همراه با درد و ترشح خونی از معقد است. گاهی فقط با مشاهده یک توده بدون درد و یا یک زخم در رکتوم می توان تشخیص داد. (10)

ادامه دارد...
------------------------

مطالب تکمیلی:
همجنس گرایی و همجنس بازی - ارضای میل جنسی
همجنس گرایی و همجنس بازی - آثار هم جنس خواهی
همجنس گرایی و همجنس بازی - همجنس گرایی از دیدگاه قرآن
همجنس گرایی و همجنس بازی - فلسفه همجنس گرایی
همجنس گرایی و همجنس بازی - همجنس بازی از دیدگاه روایات
همجنس گرایی و همجنس بازی - همجنس گرایی از دیدگاه جامعه شناسی
همجنس گرایی و همجنس بازی - راههای پیشگیری از همجنس گرایی
 

پی نوشت:
(9)- بیماریهای آمیزشی و ناتوانیهای جنسی/ ص 90-91.
(10)- همان/ ص 91-92.

 

منبع: ضیاءالصالحین



:: برچسب‌ها: همجنس گرایی, همجنس بازی, امراض و بیماری های همجنس بازان ,
:: بازدید از این مطلب : 41
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 13 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین

نگاه اجمالی  بر کتاب «در تکاپوی معنا»

داستان یک کرم درختی است
که در یافتن ماهیت واقعی
خویش دچار زحمتی شده است
مثل من
مثل ما
...

روزی کرم کوچک راه راهی سر از تخمی که مدت ها کاشانه او بود درآورد و گفت:
سلام بر دنیا
هی، این جا در پرتو آفتاب واقعاً روشنه.‌
...
در ادامه ماجرا... راه ستون را به سوی آسمان انتخاب می کند و دچار مشکلاتی شده و با خود می گوید که: مگر در آسمان و آن طرف ابرها چیست که ما همدیگر را زیر پا می گذاریم تا بدانجا برسیم؟!... (راه ستون نیز راهی که کرمها با زیر پا گذاشتن هم به سوی آسمان کشیده بودند و آخر ستون در آنسوی ابرها!!!...)
«کرم زرد» در راهش با کرمی مواجه می شود که به درختی آویزان شده و دور خودش پیله می تند. و «زردی» می فهمد که این همان چیزی ست که او باید بشود!
اما چگونه؟ و پاسخ می شنود:«تو باید آنقدر مشتاق پرواز کردن باشی که با میل و رغبت از کرم درختی بودن دست بکشی!آنچه به نظر می رسد آن است که تو می میری اما واقعیت آن است که زندگی ات تغییر کرده است! آیا این از زندگی آنها که می میرند بی آنکه پروانه شوند، متفاوت نیست؟»
...
«زردی» غمگین می شود که نکند «راه راه» برگردد و او را دیگر نشناسد! اما «راه راه» آنقدر دور شده بود که «زردی» نمی توانست او را بازگرداند.نهایتاً او برای پروانه شدن، زندگیش را به مخاطره انداخت و شروع به تنیدن پیله کرد...
در همه ی روزهایی که او داشت پیله می تنید،«راه راه» داشت از ستون بالا می رفت!دیگر اهمیتی نمی داد به کرمهایی که از بالای ستون به پایین پرت می شدند! «هیچ یک از ما بدون خلاص شدن از شر دیگری نمی تواند به آن بالا برسد» این شعار ماست! دیگر نزدیک آن بالا شده بود!... و فهمید که آنجا چیزی نیست! ولی همه این راز را پنهان می کردند تا آنها که پایین ستون هستند همچنان برای بالا آمدن تقلا کنند! ناگهان «راه راه»، یاد «زردی» افتاد و دلش گرفت! و تصمیم گرفت برگردد...«زردی» پروانه شده بود...«راه راه» نگاه عاشقانة «زردی» را می شناخت اما این موجود طلایی و زیبا با «زردی» که او می شناخت متفاوت بود
_ زردی آرزو کنان گفت:
«این نمی تواند حقیقت داشته باشد! چطور می توانم باور کنم که درون تو یا من یک پروانه است درحالی که همه ی آنچه که من می بینم یک کرم کرک دار است؟»
_ کرم زرد با تردید گفت:
 «و اگر من تصمیم بگیرم که پروانه بشوم؛ چکار باید بکنم؟»
«به من نگاه کن من دارم یک پیله می سازم. می دانم که به نظر می آید که دارم در پیله مخفی می شوم؛اما پیله راه فراری ندارد. پیله یک منزل بین راه است که در آنجا تغییر صورت می گیرد.پیله یک مرحله ی بزرگ است زیرا تو دیگر هیچ وقت نمی توانی به زندگی کرم درختی بازگردی.»
_ «و یک چیز دیگر هم هست! وقتی یک پروانه هستی؛ می توانی واقعاً عشق بورزی؛ عشقی که زندگی جدیدی را بوجود می آورد.این بهتر از همه ی آن چیزهایی است که آن کرمهای درختی در آغوش هم فرورفته؛ می توانند انجام دهند.»
«زردی» او را به پای همان درخت برد و با سر و دمش به کیسه های پاره ی آویزان از درخت اشاره کرد. کم کم «راه راه» هم فهمید! او بالا رفت و شروع به تنیدن کرد...او می دانست که باید قید کرم درختی بودن را بزند.... و «زردی» منتظر ماند...
....

فرصت پروانه شدن:
از کجا باید شروع کرد، «شروع» یعنی چه؟! «مفهوم» چیست؟ «زندگی» کیست؟ کجاست؟ ماهیّت واقعی «من»، «ما» کجا نهان است؟
در بالای قله ای سر در گم که «من» ها نمی بینند؟! یا درون پیله «مرگ» که در آن به ناچار باید به جاودانگی بیاندیشیم؟!
به زیبایی... به معنا... ولی آیا این «زندگی» که روزهای آن تکرار می شوند تکرار خستگی و بی مفهومی است یا فرصت اندیشیدن و پروانه شدن؟!
رنگ تولّد کجا باید نهان باشد؛‌ به چه رنگی؟
مفهوم «زندگی» بیش از اینهاست!!! این یعنی چه؟ کدام مفهوم؟
*****
فرصت اندیشه می خواهم، فرصت... فرصت دگرگونی، فرصت پرواز...!!! هرچه هست پروانه ها می بینند،‌ پروانه ها می شنوند...
«پروانه» از درون پیله بیرون می آید، ولی «پیله» یعنی چه؟
«پیله» یعنی پایان یک آغاز؟!... نه! «پیله» یعنی آغازی بعد از پایان دیگر؛ ولی چگونه؟!
در جستجوی چه باید تن به پیله سپرد؟ در جستجوی معنا؟! اصلاً خود «معنا» یعنی چه؟
«معنا» یعنی آنچه که در درون «من» هست و در درون من نیست.
همه چیز باید با «خواستن» شروع شود تا در کوره راه بی حوصلگی به «عشق» رسید و شروع و تولّد یعنی «عشق»، «عشق» و تنها «عشق». عشق همان چیزی است که فرصت پرواز به «من» ها می دهد، چیزی با «حسرت» و برای دوری از «حسرت».
به دیگران نگاه کنید: «آنها هم بیشتر از من چیزی از زندگی نمی دانند.»
خزندگان باید بخزند... ولی تا به کجا؟ ستون کرمهای خسته در فراسوی آسمان چه می گوید، در آن طرف ابرها دنبال چیست؟ همه دنبال هدف می گردند، دنبال معنا ولی هیچکس هیچ چیز نمی داند. چیزی شبیه شوق یا مابین شوق و اضطراب!
اندیشه اینکه «تنها یک راه وجود دارد» آیا فرصت پرواز به «من»ها می دهد؟!
«من» ها سخت در اشتباهند.
دورن «ستون کرمها» یا باید بالا بروی یا از تو بالا می روند(زندگی خیالی و...) آن بالا چیه؟... ما داریم به کجا می رویم؟... چرا فرصت فکر کردن به آن نیست؟!... چقدر مانده تا به قله برسیم؟... ما الان کجا هستیم؟؛
از آنجا که ما نه در پائین هستیم و نه در بالا، باید در وسط باشیم.
این افکار ممکن است «من» ها را منقلب کرده و تا به مرز جنون برساند، قدم بعدی چیست؟ باید پا روی کدام همدم و همسفر بگذاریم تا به قلّه برسیم؟!
آیا راه صعود «من» را کور می کند؟ «من» لحظه ای باید فکر کند، «من» می گوید: «هرچه که آن بالا باشد واقعاً این اندازه ارزش ندارد، کسی را که به چشمانش نگاه کرده بودی زیر پا بگذاری...»
این یک حس تازه است امّا؛ پس «معنا» کجا نهانست؟! با این حرف نیز باید تا مدتّی زندگی کرد و دلگرم بود؛ «زندگی»، آنچه که نمی دانی یعنی چه؟!
*****
راه ستون راه عجیبی است. همه فکر می کنند که؛ یافته اند و به دنبال «نمی دانم»، «به کجا می روم؟» همدیگر را له می کنند ولی هرچه که باشد فکر نمی کنم هیچ آنجا «معنا»یی باشد!
فقط ممکن است این طرز فکر زندگی را برای «من» به مدّت کوتاهی مثل بهشت کند امّا تا کی؟!
«زندگی باید مفهوم بیشتری داشته باشد.»
زمانی نخواهد رسید که بازهم «من» به دو دسته تقسیم خواهد شد یکی پایبند آن پشیمانی (ترک ستون و قلّه) و دیگری نیز پشیمان بخاطر ترک آن (ستون و قلّه) و آنجاست که راه ها دوباره آغاز خواهند شد.
مسیر قلّه را باید یکی طی کند یا باید مسیر قلّه را از آنهایی که از ستون افتاده اند پرسید:
«آن بالا... آنها می بینند... فقط پروانه ها را...»
مگر کی ها به آن بالا رسیده اند؟ مگر خود این افتاده ها در آن بالا بوده اند؟ امّا «پروانه» یعنی چه؟ که «آنها» نیز «پروانه»ها را می بینند؟!
برای به تعالی رسیدن یکجا نشستن نمی تواند بهتر و عملی تر باشد یا حداقل رفتن و در تکاپو بودن بهتر از عملی است که نمی توانی به آن ایمان داشته باشی.
همه چیز باید با شناخت معنا بگیرد،‌ شناختی کاملاً عجیب و دانشی کاملاً غریب؛
«طریقت» یا «شریعت»؟! مگر این دو را می توان از هم جدا کرد؟!
اصلاً «ایمان» یعنی چه؟ شناخت (معرفت) در کدامین راه باریکه تاریک نهان است؟ در کدامین کوی، در کدامین سوی؟
«دوست دارد یار این آشفتگی                          کوشش بیهوده به از خفتگی»
فقط اراده است که «من»ها را تکان می دهد و به سوی تعالی هدایت می کند؛ مهم نیست، چطور فکر می کنی، فقط باید حرکت کنی، شناخت خود خواهد آمد!
«پیله» ما در کجا گم گشته که اینگونه پریشانمان می کند؟‌‌ این «پیله» گمشده بخشی از وجود ماست، بخشی از «معنا»ی ما، فرصت «پروانه» شدن ما... پروانه... پروانه... پروانه...؛ این واژه بیش از حد عجیب است. افکار مغشوش و مشوش «من» را به هم می ریزد: «افتاده ها... ستون کرمها... قلّه صعود... پیلة تعالی... استقبال از خطر...»
«بدون پروانه ها طولی نخواهد کشید که دنیا گل های معدودی خواهد داشت.» مهم نیست که این جمله را نمی فهمیم؛ مهم این است که آرزو کنیم، مهم این است که به دنبال «من» باشیم در عمق وجود «من». در درون تو یا درون من کدامین «من» نهفته که از آن غافلیم؟ آیا همان «پروانه» در وجود ماست؟ چطور، چگونه ممکن است؟! پس چطور می توانیم از این «من» جدا شده و به «پروانه» بودن بیاندیشیم و چطور می توانیم به «پروانه» تبدیل شویم:
«پروانه» وجودی ما از کدامین اسرار نهان خبر خواهد داد... تا پروانه ها...؟!
آیا «پیله» ما همان مرگ است؟! ولی نه، مردن بدون پروانه شدن با مردن و پروانه شدن فرق خواهد داشت... پس باید «من» بشتابد... در میان تصمیم و تردید... باید رفت... پیله فقط یک مرحله است، یک مرحله بزرگ... فقط وقت می برد...»
امّا «پروانه» بودن ارزش این خطر را دارد، چون وقتی «پروانه» باشی، فقط آن وقت است که می توانی همیشه «عشق» بورزی...
​سعی کن... بیشتر سعی کن: «تو پروانه زیبایی خواهی شد،‌ ما همه منتظرت هستیم!»

نوشته شده در: سال 1386 - پارس آباد مغان
مطالبی از همین نویسنده 
----------------------------------------------
و نیز می توانید بخوانید:
دانلود نسخه فارسی و انگلیسی کتاب در تکاپوی معنا
نرم افزار/ در تکاپوی معنا - نسخه اندروید

 

منبع: سایت ضیاءالصالحین



:: برچسب‌ها: فرصت پروانه شدن , سید حسن موسوی ,
:: بازدید از این مطلب : 95
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 تير 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین

واحد سایبری بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین لیست همه پایگاههای اینترنتی خود را منتشر کرد:

پایگاه اصلی ضیاءالصالحین:
www.ziaossalehin.ir

www.ziaossalehin.ir

پایگاه خُلُق ضیاءالصالحین (پایگاه تخصصی اخلاق و تربیت):
akhlagh.ziaossalehin.ir

www.ziaossalehin.ir

پایگاه طب ضیاءالصالحین (پایگاه تخصصی علوم پزشکی) [اعم از طب نوین، سنتی، مکمل و...):
teb.ziaossalehin.ir

www.ziaossalehin.ir

نت ضیاءالصالحین(ثبت و معرفی کانالها و گروههای شبکه های اجتماعی و پیام رسان):
net.ziaossalehin.ir

www.ziaossalehin.ir

پایگاه زبان ترکی آذربایجانی ضیاءالصالحین:
az.ziaossalehin.ir

www.ziaossalehin.ir

پایگاه زبان روسی ضیاءالصالحین:
ru.ziaossalehin.ir

www.ziaossalehin.ir

سامانه کوتاه کننده لینک:
z110.ir

www.ziaossalehin.ir

سایت نگارخانه ضیاءالصالحین:
pic.ziaossalehin.ir

www.ziaossalehin.ir

سایت لینکستان ارزشی
links.ziaossalehin.ir

www.ziaossalehin.ir

سایر پایگاهها نیز إن شاءالله به محض راه اندازی به این لیست اضافه خواهند شد...



:: برچسب‌ها: ضیاءالصالحین , ضیاء الصالحین ,
:: بازدید از این مطلب : 30
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 تير 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین

به گزارش خبرگزاری ضیاءالصالحین، به مناسبت ایام شهادت بانوی دوعالم، ام ابیها، حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها؛ خیمه انتظار یاس ویژه ایام فاطمیه سلام الله علیها در شهرستان پارس آباد مغان توسط بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین برگزار شد....

گزارش تصویری:

http://www.ziaossalehin.ir/content/812



:: برچسب‌ها: ضیاءالصالحین , ,
:: بازدید از این مطلب : 71
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 26 اسفند 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
با سلام.به دنیای لوکس بلاگ و وبلاگ جدید خود خوش آمدید.هم اکنون میتوانید از امکانات شگفت انگیز لوکس بلاگ استفاده نمایید و مطالب خود را ارسال نمایید.شما میتوانید قالب و محیط وبلاگ خود را از مدیریت وبلاگ تغییر دهید.با فعالیت در لوکس بلاگ هر روز منتظر مسابقات مختلف و جوایز ویژه باشید.
در صورت نیاز به راهنمایی و پشتیبانی از قسمت مدیریت با ما در ارتباط باشید.برای حفظ زیبابی وبلاگ خود میتوانید این پیام را حذف نمایید.جهت حذف این مطلب وارد مدیریت وب خود شوید و از قسمت ویرایش مطالب قبلی ،مطلبی با عنوان به وبلاگ خود خوش امدید را حذف نمایید.امیدواریم لحظات خوبی را در لوکس بلاگ سپری نمایید...

:: بازدید از این مطلب : 54
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 0 0 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد